تحلیلی بر گفتوگوهای نشست همافزایی تشکلهای فرش دستباف
سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور
علیرضا قادری
هفته گذشته کمیته فرش اتاق ایران میزبان نشستی با عنوان هماندیشی تشکل های فرش دستباف سراسر کشور بود. گرچه اکثر تشکل های اصلی حوزه تولید، فروش و صادرات تهران در این نشست حضور یافتند ولی جای برخی از تشکلهای تخصصی نظیر طراحان، رفوگران، بافندگان و رنگرزان همچنان خالی بود و تشکلهای استانی نیز بجز سه چهار اتحادیه صادرکنندگان و تولیدکنندگان فرصت حضور در این نشست را نداشتند. در این نشست حاضران عمدتا پیرامون موضوع از پیش تعیین شده بررسی عملکرد سازمان ملی فرش و پیشنهاد پیوستن این سازمان، به معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم ریاستجمهوری به بحث و تبادل نظر پرداختند. تنها دسترسی ما و سایر علاقمندان به محتوای مذاکرات و نتایج حاصل از آن، گزارشی است که بر خروجی سایت اتاق ایران آنلاین، پایگاه خبری این اتاق قرار گرفته است.
با توجه به اهمیت موضوع این نشست و بر اساس گزارش ارایه شده از سوی پایگاه خبری اتاق به بررسی و تحلیل کوتاهی بر نکات مطرح شده در این جلسه پرداخته ایم که جمع بندی آن بصورت تیتروار به شرح زیر برای علاقمندان منتشر می گردد.
نکته مثبت و امیدوارکننده، رویکرد انتقادی همراه با مطالبهگری حرفهای در این نشست بود. در گفتار بسیاری از نمایندگان تشکلهای صنفی، نشانههای مثبتی از مطالبهگری هدفمند و واقعبینانه مشاهده میشود. و بهجای شعار یا نفی صرف دولت، سعی شده مسائل ساختاری، عدم چابکی وزارت صمت، ضعف سیاستگذاری، مهاجرت از روستاها و فروپاشی پوشش بیمهای بهدرستی مطرح شود. این همان تعامل مسئولانه اتحادیهها است که در نظریههای مشارکت صنفی به آن تأکید میشود.
نکته منفی طرح شده در این نشست را نیز می توان در کلیگویی در نقد دولت و قطع کامل اعتماد نهادی با آن دید. در برخی اظهارنظرها، نوعی «تجربهگرایی افراطی» دیده میشود که با جملههایی نظیر:
«هیچ دردی از جامعه فرش به دست دولت دوا نشده»، یا
«باز شدن گره فرش از مسیر دولت نمیگذرد»، بیان شده است.
اینگونه گزارهها ضمن اینکه از نظر احساسی قابلدرکاند، اما مغایر با رویکرد مشارکتجویانه و تعامل سالم میان اتحادیه و دولت بوده و نه تنها گره ای از مسایل اساسی باز نمی کند بلکه مستقیما و بهطور جدی منافع صنف و اعضای محترم آن را به خطر می اندازد.
حذف کامل دولت از مسیر توسعه یک صنعت پیچیده و پرریشه ای همچون فرش دستبافت، نه تنها عملی نیست، بلکه میتواند فرصتهای حمایتی، دیپلماسی اقتصادی و اعتبار قانونی ملی را نیز از بین ببرد.
چنین رویکردی عملا جز تبدیل ناخواسته دولت به نیروی مانع صرف، و نه شریک بالقوه، هیچ سود دیگری نداشته و هر دو بخش را با مشکلات جدی مواجه می کند.
حذف کامل دولت از مسیر توسعه یک صنعت پیچیده و پرریشه ای همچون فرش دستبافت، نه تنها عملی نیست، بلکه میتواند فرصتهای حمایتی، دیپلماسی اقتصادی و اعتبار قانونی ملی را نیز از بین ببرد.
در عین حال یک نکته قابل بحث در این نشست هم اندیشی به چشم می خورد و آن اینکه؛ آیا تغییر جایگاه نهاد متولی (مرکز ملی فرش) مسألهمحور است یا صورتگرایانه؟
تغییر محل استقرار یک سازمان (مثلاً از وزارت صمت به معاونت ریاستجمهوری) تنها در صورتی مفید خواهد بود که با تحول در فرآیند تصمیمسازی، اصلاح ساختار سازمانی، تامین بودجه مستقل، و سازوکارهای مشارکتی همراه باشد. در غیر این صورت، صرفِ تغییر وابستگی ساختاری، یک "جراحی سطحی" خواهد بود.
به عنوان مثال؛ در تجربه ترکیه و هند، توسعه فرش نه به تغییر نهاد متولی، بلکه به نهادینهسازی سیاستگذاری مشارکتی، صادراتمحور، و آموزش فنی-بازاریابی منوط بوده است.
از دیگر نقاط قوت این نشست نیز می توان به پذیرش تنوع ساختار صنف فرش دستبافت اشاره کرد.
با اشاره به تنوع مشاغل در زنجیره ارزش فرش (طراح، رنگرز، بافنده، صادرکننده، فروشنده و...)، درک خوبی از چندلایه بودن صنف فرش در این نشست دیده شد. این تنوع ایجاب میکند که سیاستگذاری نیز از حالت تکبعدی خارج شده و میانبخشی باشد. پیشنهاد پیوند با نهاد ریاستجمهوری میتواند در این راستا بررسی شود، به شرطی که نهادی فرابخشی و هماهنگکننده باقی بماند.
در عین حال در این نشست وجود یک چالش هویتی را شاهدهستیم و آن اینکه؛ آیا فرش یک کالای روستایی، لوکس یا فرهنگی است؟
در جلسه، نظرات متضادی درباره هویت فرش دستباف مطرح شد:
برخی آن را «بافت روستایی» میدانند و خواستار پیوستن به معاونت توسعه روستاییاند.
برخی آن را «کالای لوکس» یا «نماد هویت ملی» میدانند و بر همین اساس نگران برندینگ آن در قالب «مناطق محروم» هستند.
برخی نیز خواستار الحاق آن به وزارت میراث فرهنگی اند.
این تشتت، نشاندهنده نبود وفاق استراتژیک در میان تشکلها است. تا زمانی که هویت راهبردی فرش تعریف نشود (اقتصادی، فرهنگی، صادراتی، روستایی یا همه موارد با هم)، ساختار اجرایی کارآمد نخواهد شد.
به نظر می رسد به عنوان یک نتیجه گیری و نکته مهم، گفتوگو میان تشکلها، با هدف ایجاد یک صدای واحد و استراتژی منسجم، باید تقویت شود.
صرف پیشنهاد تغییر ساختار بدون جزئیات مشخص و بدون ارایه طرح اجرایی مدون ممکن و نتیجه بخش نیست.
در نظر داشته باشیم که ترمیم و اصلاح رابطه میان دولت و تشکلها نیازمند تعامل سالم است و این تعامل سالم شامل هر دو وجه مسئولیتپذیری اتحادیهها در کنار مطالبهگری است. صرفاً پیشنهاد تغییر ساختار بدون جزئیات مشخص و بدون ارایه طرح اجرایی مدون ممکن و نتیجه بخش نیست.
به این معنی که اگرچه گفته شد "بخش خصوصی باید مدیریت فرش را به دست گیرد"، اما در عمل مشخص نیست که:
کدام تشکل صنفی توان هماهنگی ملی دارد؟
آیا ظرفیت کارشناسی و برنامهریزی کلان در اتحادیهها وجود دارد؟
آیا بین تشکلهای تولید، صادرات، طراحی، عرضه، رفو و... همافزایی واقعی وجود دارد؟
در یک تعامل سالم، اتحادیهها باید در کنار مطالبهگری، پیشنهاد عملیاتی، طرح اجرایی و مدل مالی نیز ارائه کنند.
ترسیم و برقراری مسیر بهتر تعامل نیازمند اقدامات جدی و فوری از طرف تشکلهاست. بخشی از این اقدامات را میتوان در موارد زیر بر شمرد:
تشکیل شورای هماهنگی تشکلهای صنف فرش دستباف با عضویت همه (بدون استثناء) تشکلها برای مفاهمه کامل، دستیابی به مطالبات مشترک و ارائه یک صدای واحد.
مطالعه تطبیقی تجربیات موفق کشورهای پیشتاز در این عرصه از جمله هند، ترکیه و حتی آذربایجان و استخراج الگوهای موفق.
ارائه طرح پیشنهادی سازماندهی صنف با سناریوهای مختلف (زیرمجموعه صمت، ریاستجمهوری، مستقل) همراه با تحلیل مزایا و معایب آن.
دعوت از دولت برای گفتوگوی متقابل بهجای حذف کامل آن.
پیرامون این موضوع بیش از این باید گفت
...
دیدگاه ها
باسلام وعرض ادب ما پرچمدار فرش دستباف دنیا هستیم باید خودمان یک الگو خوبی بسازیم وکشورهای دیگر از ما الگو بگیرند..با اتحاد تمامی تشکلهای فرش اگر باهم متحد نباشیم کاری از پیش نمی بریم ما باید اول بخش خصوصی قوی داشته باشیم تا بتوانیم کاری از پیش ببریم وگرنه حال واحوال همینطور خواهد بود….باتشکر
از نظر من شور و شوق زندگی در صنعت فرش در ایران کم شده است. دو سه استان در حال دست و پازدن هستند و فعالیت در بقیه مرده. مرکز مکاتبی چون فارس و آذربایجان شرقی زنده اند. هر چند تبریز نیز به تنگی نفس افتاده است. فرش کهنه همچنان بازار خود را دارد و کمتر با نوسان روبروست. اما صنعت فرش در دنیا همچنان به رهبری هند در حال ترک تازی است. از دلایل این افول میتوان به فرار سرمایه ها و خروج آن از صنعت فرش و دلمشغولی های دیگر غیر از فرش برای فرزندان فعالان این عرصه نام برد. آنها نتوانستند همچون اسلاف قبلی این هنر صنعت یا این صناعت را به فرزندانشان منتقل کنند و معرفی ناقص آن باعث شد حلقه های لازم و متناسب روز پیرامون آن شکل نگیرد. از طرفی هم تنش های اقتصادی تاب آوری افراد میانه یا بین حجره داران و دلالان را که همان صاحبان مغازه های کوچک یا خدمات میانی بودند، از بین برد. طبقه متوسط نیز ناچار به ترک بازار شدند. در این میان ماندند برخی از مجبورین سنتی ارایه دهندگان خدمات که صناعت دیگری بلد نبودند و بزرگان قالی و فرش ایران که طی ادوار گذشته برای خود نام های تجاری بزرگی ساخته بودند. مجبور به ادامه زیست نباتی در این اکوسیستم مردابی شدند. حال چه باید کرد. و چرا؟ انجام آموزش های مستمر و مطالبه گری آن از اتحادیه ها و مرکز ملی فرش. یکی از راه هاست. این آموزشهای نیمه رایگان باید در همه بازارها و پاساژهای فرش تهران در ساعات پایانی ارایه شود و یا در پلت فرمی برای تمدید پروانه سالیانه گذراندن آن اجباری شود...
آموزش اجباری تجارت - آموزش نظامات بانکی - آموزش تجارت در بازار های آنلاین و بازار های تحت وب - مطالبه گری فعالان از اتحادیه ها برای عمل به وظایف اتحادیه های فروشندگان فرش و صادر کنندگان - متاسفانه آدم های کوتوله جا خوش کرده اند و آدم هایی که باید باشند جاهای دیگری مشغول گذر ایام به بطالت هستند - آدم های پر مدعا و کم طاقت در این صنعت به حدی زیاد شده اند که با همه سر جنگ دارند کمی زبان به دهان بگیرند و ساکت شوند و یاد بگیرند. - به دارایی باشد یازده نفر که بیشتر نیستند که سرآمدان خرید فرش های آنتیک هستند کدامشان در سال بیشتر از پانصد تخته خرید و فروش میکنند - درصورتیکه آقای بور بور در لاهور پاکستان در سال گذشته حدود هشتاد و پنج هزار تخته به تنهایی از پاکستان به بازار های بین المللی صادر کرده و اصالتا ایرانی و ورامینی است - مرکز مدیریت نساجی و فرش هند پنج استان را جوری متناسب با وضعیت حمایت میکند که شاید در شش هفت مورد مشترکات حمایتی و هدایتی داشته باشند هر استان نیازهای متفاوتی دارد اینجا چون شناخت ندارند همه را یک جور و آن هم ناقص حمایت میکنند فرقی نمیکند وسط بازار تهران باشند یا در دهات خراسان و کردستان - مذاکرات هم در خصوص معاهدات و توافق نامه ها و تفاهم نامه ها نیز چه برای حمایت و هدایت دانش مورد نیاز هنر صنعت و چه هدایت و حمایت خدمات و بازرگانی فعالان زنجیره تامین کالا در پایین ترین حد خود است - از طرفی ترویج فرهنگی و هنری و ارتباط آن با رسانه های دیداری و شنیداری به ندرت اتفاق میافتد و بجای معرفی انتقال توان فرهنگی و هنری و غنای معنای نقوش و مفاهیم به فقر و بدبختی اقشار پایین دست و یا فساد و ظلم افراد بالا دست بدون توجه به اثرات فرهنگی و رواج خود-تحقیری مشغول هستند. - با رییس عوض کردن هم مسئله ای حل نمیشود این همه آدم که همه ناکارآمد و بیسواد نبودند . هر چند هیچکدام این کاره نبودند و بخاطر منافع و قدرت آمدند آنجا و در لباس خدمت خیانت کردند و خودشان یا دور و بری هاشان رابه آلاف و الوفی رساندند. اما باید سواد حل مسیله داشته باشند.