مقالات

بررسی وضعیت و سیر تحول صنعت فرش کرمان در دوره قاجار

سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور

بررسی وضعیت و سیر تحول صنعت فرش کرمان در دوره قاجار
منبع: دو فصلنامۀ تاریخ ایران وابسته به گروه تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی

نویسندگان:
مصطفی ملایی   دکتری تخصصی ایران‌شناسی، دانشگاه شهید بهشتی، بنیاد ایران‌شناسی، تهران، ایران (نویسندۀ مسئول).
پوران طاحونی  استادیار بنیاد ایرانشناسی، تهران، ایران.

چکیده:

کرمان از مراکز اصلی تولید و تجارت فرش در دورۀ قاجار بود. تا ربع آخر قرن نوزدهم، متأثر از رونق صنعت شال­بافی، صنعت فرش کرمان از اعتبار چندانی برخوردار نبود، اما با کسادی و رکود تدریجی شال­بافی از اواخر این قرن، تولید و تجارت فرش رونق بسیاری گرفت. در این دوره، ظرفیت‌­های منطقۀ کرمان در تولید فرش و افزایش تقاضا در بازارهای جهانی سبب شد سرمایۀ داخلی و خارجی در صنعت مزبور به کار افتد و نه­‌تنها تولید، بلکه تجارت این محصول نیز پیشرفت و گسترش قابل ملاحظه­‌ای یابد. این پژوهش در نظر دارد، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر اسناد آرشیوی و منابع کتابخانه­‌ای، به بررسی وضعیت و سیر تحول تولید و تجارت فرش کرمان در دورۀ قاجار بپردازد. براساس یافته­‌های پژوهش، در نیمۀ اول قرن نوزدهم بافندگان شهری، روستایی و عشایری در کارگاه‌­های خانگی و از طریق اعضای خانواده به صورت محدود قالی­بافی می­کردند و فرش به‌­عنوان یک کالای تجاری داخلی عمدتاً در بازارهای داخل کشور مبادله می­شد. اما از دهه‌­های پایانی این قرن، با سرمایه‌­گذاری تجار تبریز و شرکت­های خارجی در صنعت فرش منطقه و به راه افتادن کارگا­ه­های قالی­بافی و سازماندهی نسبی تولید و تجارت، نه‌تنها میزان تولید فرش افزایش قابل ملاحظه‌­ای یافت، بلکه صادرات و تجارت آن بسیار رونق گرفت، تا جایی که در اواخر دورۀ قاجار فرش کرمان سهم عمده‌­ای از بازار فرش امریکا را به خود اختصاص داده بود.

 مقدمه

صنعت فرش در ایران قدمتی دیرینه­ دارد و پیشینۀ آن به دورۀ باستان می­رسد. فرش پازیریک که قدمت آن به قرن چهارم قبل از میلاد می­رسد، سندی است که این گفته را تأیید می­کند. در دورۀ اسلامی نیز این صنعت بسیار رونق گرفت. در عصر صفویه صنعت فرش با حمایت شاهان این سلسله توسعه یافت و در شهرهایی چون کاشان، اصفهان و کرمان کارگاه­های قالی­بافی سلطنتی ایجاد گردید. فرش­های نفیس تولیدی در این کارگاه­ها قسمتی از صادرات کشور را به خود اختصاص می­داد و بخش عمدۀ آن راهی مغرب زمین می­شد. نتیجه آنکه در این عصر، صنعت فرش به سطح صنعتی ملی ارتقا یافت و به صورت بخشی از منابع اقتصادی کشور درآمد.

در فاصلۀ سقوط سلسلۀ صفویه تا روی کار آمدن قاجارها، صنعت فرش متأثر از وضعیت نابه­‌سامان سیاسی و اقتصادی کشور، دوره­ای از رکود نسبی را به نظاره نشست. اما در این دوره نیز در برخی از مراکز سنتی بافت مثل کرمان، خراسان و فارس این صنعت به صورت محدود رواج داشت. سرانجام با تثبیت سلسلۀ قاجار در دورۀ فتحعلی‌شاه و ایجاد آرامش سیاسی و اقتصادی در کشور، صنعت فرش نیز جان تازه‌­ای گرفت و به­‌تدریج در دهه­‌های بعد گسترش بیشتری یافت. در این بین، منطقۀ کرمان از مهم­ترین مراکز قالی­بافی در دورۀ قاجار محسوب می­شد که صنعت فرش آن‌ طی قرن 19 و ابتدای قرن 20 رونق بسیاری گرفت، تا جایی که در اواخر دورۀ قاجار، قسمت عمدۀ فرش­های تولیدی این منطقه راهی بازارهای اروپا و امریکا می­شد. عواملی نظیر وجود قالی­بافان ماهر و نیروی کار ارزان، در دسترس بودن مواد خام مورد نیاز برای تولید فرش و همچنین سرمایه‌­گذاری­ تجار و شرکت­های داخلی و خارجی در تولید و تجارت فرش در این امر دخیل بود.

پژوهش حاضر، به روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد پاسخ­گویی به این پرسش­ است که روند توسعه و سیر تحول تولید و تجارت فرش کرمان در دورۀ قاجار چگونه بوده است؟ فرضیۀ پژوهش بر این است که در نیمۀ اول قرن نوزدهم، در کرمان بافندگان شهری، روستایی و عشایری در کارگاه­های کوچک خانگی و در مقیاس محدود فرش­بافی می­کردند و تولیدات آنها به­‌عنوان یک کالای تجاری داخلی در بازارهای داخل کشور خرید و فروش می­شد. اما از دهه­‌های پایانی این قرن و اوایل قرن بیستم، تجار بومی منطقه، بازرگانان تبریز و شرکت­های خارجی در صنعت فرش سرمایه­‌گذاری کردند و با استخدام بافندگان بومی، تولید این کالا علاوه بر کارگاه­های خانگی در کارگاه­های بزرگ متعلق به سرمایه‌­گذاران نیز رونق گرفت و عمدتاً از راه مبادی صادراتی جنوب کشور به کشورهای هند، مصر، اروپا و امریکا صادر شد.

در بررسی پیشینۀ موضوع باید گفت، تاکنون پژوهش و تحقیقی صورت نگرفته است که منحصراً به تولید و تجارت فرش منطقۀ کرمان در دورۀ قاجار پرداخته باشد. در این بین، در برخی از پژوهش­ها نظیر اقتصاد ایران در قرن نوزدهم (1373)، شهر و روستا در ایران (1390)، تاریخ تجارت فرش ایران عصر قاجار (1398)، عوامل مؤثر بر رشد صادرات فرش و پیامدهای اقتصادی آن در ایران قرن نوزدهم (1395) و سرمایه­گذاری شرکت­های غربی در صنعت فرش ایران در عصر قاجار (1397)، بنا بر اقتضای مطالب، به صنعت فرش کرمان در دورۀ قاجار اشاراتی شده است. در بعضی دیگر از آثار مانند قالی ایران (1368)، تنها به تولید و تجارت فرش کرمان در دورۀ قاجار نگاه مختصری شده و عمدتاً دورۀ پهلوی مد نظر نویسنده بوده است. از این رو، در این پژوهش سعی می­شود با تکیه بر اسناد آرشیوی و منابع کتابخانه­ای، زوایایی از خلأ موجود واکاوی شود.

صنعت فرش کرمان در دورۀ قاجار

کرمان در جنوب‌ شرقی ایران و در منطقه­ای گرم و خشک واقع شده است. اگرچه کوه­هایی نسبتاً بلند در پیرامون این ناحیه قرار دارد، قسمت عمدۀ خاک آن به دلیل نداشتن رودخانۀ پرآب و پایین بودن میزان بارندگی، غیر قابل کشت ‌و زرع است و در بعضی جاها به صورت شن­زار نمایان شده است. در همین خصوص، سایکس در قرن نوزدهم در سفرنامۀ خود اشاره می­کند در منطقۀ کرمان فقط در نواحی معدود و پراکنده­ای که زمین را با قنات­ها و نهرهای قدیمی آبیاری می­کنند، محصولاتی چون گندم، جو، نخود، تریاک، ارزن، پنبه و چغندر قابل تولید و برداشت است.[1] بنابراین، این­گونه خصوصیات اقلیمی و طبیعی از دیرباز باعث رواج صنایع و حرفه­های دستی نظیر شال­بافی و فرش­بافی در بین اهالی این خطه شده است. فرش­بافی در این منطقه دارای قدمتی طولانی است، اما مشخصاً در دورۀ صفویه است که با ایجاد کارگاه­های قالی­بافی سلطنتی در کرمان، صنعت فرش این منطقه رونق می­گیرد[2] و تولیدات آن علاوه بر رفع نیاز شاهان و امرای صفوی، به کشورهای اروپایی، ترکیه و هندوستان نیز صادر می­شود[3]. در فاصلۀ سقوط سلسلۀ صفویه تا شکل­گیری سلسلۀ قاجار، به­رغم رکود نسبی صنعت فرش که ناشی از آشفتگی اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور بود، فرش­بافی در منطقۀ کرمان، هرچند به صورت محدود، همچنان ادامه می­یابد.[4] سرانجام با تثبیت سلسلۀ قاجار در دوران حکومت فتحعلی‌شاه و ایجاد امنیت سیاسی و اقتصادی نسبی و فراهم شدن بسترهای لازم، صنعت مزبور احیا می­شود. در دهه­های بعد نیز صنعت فرش کرمان متأثر از عواملی که به­تفصیل به آن پرداخته خواهد شد، پیشرفت می­کند و دچار تحولات عمده­ می­شود.

وضعیت صنعت فرش در کرمان در نیمۀ اول قرن 19

چنانکه اشاره شد، در اوایل قرن 19، پس از تثبیت سلسلۀ قاجار، در پرتو ایجاد نظم و آرامش نسبی، چرخ صنایع دستی کشور بار دیگر به حرکت افتاد.[5] محصولات صنایع دستی تقریباً تمام نیازمندی‌های زندگی ساده و محقر اکثریت جامعۀ ایران را تأمین می­کرد و جز در موارد معدود، نیازی به کالاهای بیگانه نبود. در این زمان کرمان نیز با توجه به جایگاه سنتی آن در تولید صنایع دستی و متأثر از وضعیت اقلیمی و موقعیت تجاری آن و به دلیل واقع شدن در محل تقاطع شاه‌راه هندوستان و جادۀ کاروان­رو کویر، از مناطق اصلی تولید این صنایع در کشور محسوب می­شد[6]. در این بین، شال­بافی و فرش­بافی از مهم­ترین این صنایع به شمار می­رفت که از دیرباز و به طور مشخص از دورۀ صفویه در کرمان رواج داشت.

در نیمۀ اول قرن نوزدهم، بخش زیادی از ساختار جمعیتی و اجتماعی جامعۀ ایران را روستاییان و ایلات و عشایر تشکیل می­دادند.[7] از این رو، فرش­بافی عموماً حرفه­ای روستایی و در اصل شغل روستاییان و گاه ایلات و معدود بافندگان شهری در مناطق مختلف کشور به حساب می­آمد و عمدتاً جوابگوی نیازهای داخل ایران بود. قدر مسلم کرمان نیز از این قاعده مستثنا نبود. گزارش­های موجود نیز بیانگر آن است که در این زمان قالی­بافی در بین عشایر و روستاییان این منطقه، از جمله در روستای راور واقع در شمال شرق کرمان، به صورت محدود رواج داشته و قالی­ راور قدیمی­ترین نوع قالی منطقۀ کرمان محسوب می­شده است.[8]

نکتۀ قابل توجه آن است که صنعت فرش کرمان در این زمان در برابر هنر و صنعت شال­بافی (ترمه) چندان اعتباری نداشته است.[9] بیشتر منابع و گزارش­ها اتفاق نظر دارند که در این زمان شال­بافی صنعت عمدۀ کرمان محسوب می­شده[10] و شال­های این منطقه به دلیل کیفیت بالای کرک و پشم آن‌، مرغوب­ترین محصولات این صنعت در ایران بوده است. در قرن 17 کمپانی­های هند شرقی مراکز و کارگاه­هایی در کرمان برای صادرات شال و پشم دایر کرده بودند[11] و تجارت این کالا کاملاً زیر نظر آنها انجام می­گرفت. این روند در نیمۀ اول قرن نوزدهم همچنان ادامه داشت و شال و ترمۀ کرمان در دورۀ قاجار به خاطر ظرافت و جنس آن شهرت جهانی یافته بود. بنا بر گزارش­های موجود، در اواسط قرن نوزدهم 120 کارگاه بافت شال در شهر کرمان دایر بوده است و با رشد و رونق این صنعت در دهه­های پایانی این قرن، تعداد دستگاه­های شال­بافی این شهر به سه هزار دستگاه می­رسد. ارزش سالانۀ شال­های صادراتی، سیصد هزار تومان، معادل شصت هزار لیره برآورد ­شده است.[12] سایکس درخصوص ظرافت و ارزش این فرآورده می­نویسد:

شال کرمانی یا با کرک یا با پشم بافته می‌شود و نقشه و طرح آن نیز مثل نقشۀ قالی، ذهنی شالباف­هاست. این متاع از حیث ظرافت به قالی ترجیح دارد و اکثراً به دست اطفال خردسال بافته می­شود و اهالی کرمان به­واسطۀ ذوق و شوق فوق­العاده­ای که دارند، از این کار خسته و مریض و فرسوده نمی‌شوند... شال­های کرمان دارای اشکال و نقوش مختلف و بهتر از همۀ آنها نقش گل و بوته­ای است که از طرف ولات و حکام و به­عنوان خلعت برای اشخاص فرستاده می‌شود. شال­های سفید حاج خلیل­‌خانی معمولاً به اسلامبول حمل می­گردد... محصول کارخانجات کشمیر به­مراتب به شال­های بافت کرمان رجحان دارد، ولی این نکته مسلم است که مواد خام هیچ نقطه­ای با مواد خام کرمان نمی­تواند رقابت کند و آب و هوای این ناحیه در لطافت جنس محصول محل دخالت تام دارد...[13]

در سه دهۀ آغازین قرن 19، تجارت با اروپا هنوز نقش مهمی در ایران ایفا نمی‌کرد. با وجود این، تمایل به منسوجات و مصنوعات اروپایی در حال افزایش بود. در طی دهۀ 1820، تولیدکنندگان ایرانی چنان از حجم منسوجاتی که از اروپا وارد می‌شد نگران شده بودند که «در طی عریضه‌ای به شاه [قاجار] خواستار توقف این واردات شدند.»[14] با این حال، این مسئله در دهۀ 1840 به معضل تبدیل شد. در این زمان مصرف فزایندۀ اقلام و مصنوعات صنعتی و ارزان­قیمت اروپایی موجبات نابودی بسیاری از صنایع سنتی اصفهان، کاشان، یزد و کرمان را فراهم ساخت.[15] با وجود این، گزارش­های موجود بیانگر آن است که برخی از صنایع، نظیر شال­بافی و صنعت فرش­، با حفظ جایگاه­شان، همچنان به هستی خود ادامه دادند و رو به پیشرفت گذاشتند.

منابع دورۀ قاجار اطلاعات بسیار اندکی از وضعیت صنعت فرش کرمان در نیمۀ اول قرن 19 به دست می­دهند. اما براساس پاره­ای از گزارش­ها، در این زمان ایالت کرمان از مراکز اصلی بافت قالی و قالیچه در کشور بوده ­است.[16] این قالی­ها و قالیچه­ها که غالباً هنر دست مردم روستاها و عشایر بودند، چنانکه اشاره شد، به­عنوان یک کالای تجاری داخلی، عمدتاً برای رفع نیازهای داخل کشور استفاده می­شدند.[17] در این بین، مخارج مالی بافت و تهیۀ این فرش­ها اغلب بر عهدۀ افراد سرشناس چون تجار، استادکاران محلی، ارباب و خوانین روستاها و ایلات و عشایر بود که از حامیان اصلی بافت سنتی بودند.[18] البته به­رغم تفاسیر فوق، ­فلور معتقد است در این دوره، علاوه بر تجارت داخلی قالی، مقداری نیز به صورت محدود به کشورهایی چون هندوستان و ترکیه صادر می­شده است.[19] اگر با گفتۀ فلور موافق باشیم، نخست باید بپذیریم که قسمت عمدۀ فرش­های صادره به هندوستان که از طریق مبادی تجاری و مرزهای خشکی و آبی جنوب و جنوب ­شرق کشور صورت می­گرفت، فرش­های منطقۀ کرمان بوده است. دیگر اینکه اذعان خواهیم داشت که در نیمۀ اول قرن 19، صنعت فرش کرمان هم­پای صنعت شال رو به توسعه و گسترش بوده است. با وجود این، فرش­های کرمان تا اواسط نیمۀ دوم قرن 19 در بازارهای بین­المللی اروپا ناشناخته بودند. این در حالی بود که شال­های صادراتی کرمان در بازار جهانی استانبول متقاضیان قابل توجهی داشتند. اما دورۀ معروفیت شال کرمان چندان نپایید. در نیمۀ دوم قرن مذکور، به دلیل رقابت کارگاه­های شال­بافی کشمیر و رونق تدریجی قالی­بافی در کرمان، صنعت شال­بافی کرمان رو به تنزل گذاشت[20] و در اواخر این قرن جای خود را به صنعت فرش داد.

وضعیت صنعت فرش در کرمان در نیمۀ دوم قرن 19 و اوایل قرن 20

در نیمۀ دوم قرن 19 (دهۀ 1870) در حالی که مناسبات تجارتی ایران با کشورهای اروپایی و روسیه رو به گسترش بود و به دلیل نوسانات به­وجودآمده در تولید و تجارت ابریشم[21]، سایر فرآورده­های نقدینه­آفرین نظیر تریاک، پنبه، برنج و گندم جوابگوی تأمین مالی واردات روزافزون نبود،[22] از یک سو، با توجه به جایگاه و شهرت دیرینۀ فرش ایران و علاقه­مندی اروپاییان به این کالا و از سوی دیگر، به دلیل تقاضای بازارهای جهانی برای فرش­های ایران و ظرفیت­های موجود در داخل کشور، تولید و صادرات این کالای راهبردی و درآمدزا مطرح گردید.

نوسانات اقتصادی مذکور، همزمان با کسادی و رکود تدریجی بازار شال­بافی در کرمان بود. اگرچه این امر می­توانست تا حدودی ناشی از رقابت کارگاه­های شال­بافی منطقۀ کشمیر باشد، رونق تدریجی صنعت فرش در کرمان در طی نیمۀ دوم قرن نوزدهم و روی آوردن بافندگان شال به صنعتی نسبتاً سودآور را نمی­توان نادیده گرفت. گزارش­های موجود بیانگر آن است که در شهر کرمان (در سال 1871) کارگاه­های مخصوص فرش­بافی دایر بود و در هر کارگاه دستگاه­هایی برای قالی­بافی وجود داشت.[23] این­گونه بود که رفته­رفته در اواخر این قرن، فرش­بافی از شال­بافی پیشی گرفت و جایگزین این صنعت در کرمان گردید. طراح و نقاش چیره­دست کرمانی «... میراث گران­قدر ترمه­دوزی ­(­بافی) را چنان ماهرانه به کار گرفت و هنر و صنعتی نیم­جان را در قالبی دیگر چنان زندگی و غنا بخشید که مانند آن را در نقاط دیگر ایران سراغ نمی­توان گرفت.»[24]

بدین ترتیب، صنعت فرش کرمان در نیمۀ دوم قرن نوزدهم وارد مرحله­ای از رشد و رونق روزافزون گردید. در این دوران که مصادف با روی آوردن تجار و شرکت­های داخلی و خارجی نظیر بازرگانان تبریز و شرکت­های خارجی به سرمایه­گذاری در تولید و تجارت فرش کرمان است، تحولات عمده­ای در صنعت مزبور شکل می­گیرد که در ادامه بدان می­پردازیم.

پویایی صنعت فرش کرمان و سرمایه­گذاری تجار تبریز در آن

احیای تدریجی صنعت فرش در نیمۀ اول و اواسط قرن نوزدهم و شروع تقاضا برای فرش ایران در بازارهای جهانی در نیمۀ دوم این قرن، موجب به کار افتادن تدریجی سرمایۀ داخلی و خارجی در این رشتۀ تولیدی گردید. در آغاز تجار بومی، خصوصاً بازرگانان تبریز، خواهان سرمایه­گذاری در این بخش شدند. پیشگام بودن تجار تبریز در این امر را باید ناشی از موقعیت مناسب اقتصادی و تجارت ترانزیتی تبریز در دورۀ قاجار دانست؛ تا قبل از جنگ جهانی اول (1914) تبریز مهم­ترین مرکز صادرات و واردات کالاهای داخلی و خارجی در شمال ایران بود و قسمت عمدۀ تجارت کشور با روسیه و کشورهای اروپایی که از طریق خاک ترکیه انجام می­گرفت، در این شهر متمرکز بود.[25] بنابراین، تجار تبریز در همۀ بازارهای ایران مشغول داد­و­ستد بودند و بیشتر تجارت خارجی کشور نیز در دست آنها بود. این بازرگانان در برخی از شهرهای عثمانی دارای نمایندگی تجاری بودند که تحت حمایت کنسولگری­های ایران قرار داشت.[26] عملکرد این بازرگانان نیز به این صورت بود که مصنوعات کشورهای اروپایی و روسیه را به تبریز و دیگر شهرهای ایران وارد[27] و در مقابل، تولیدات داخلی را از طریق طرابوزان، ارزروم، استانبول، بادکوبه (باکو) و ایروان به این کشورها صادر می­کردند.[28]

در این بین، شیوۀ تجار تبریز در بخش تجارت و صادرات فرش بدین نحو بود که در مراکز فرش­بافی کشور نظیر کرمان، مشهد، اراک، کاشان، فارس و همدان نمایندگان تجاری داشتند.[29] این نمایندگان فرش­های کهنه و قدیمی را از بازارهای محلی و منازل قالی­بافان خریداری می­کردند و به تبریز انتقال می­دادند. در تبریز قالی­های جمع­آوری­شده را طبقه­بندی می­کردند و از طریق بایزید و ارزروم به بندر طرابوزان و از آنجا به قسطنطنیه (استانبول فعلی) می­بردند که در آن زمان بازار بین­المللی فرش و محل تجمع تجار و مشتریان اروپایی این کالا بود.[30]

تا هنگامی که مشتریان خارجی (عمدتاً غربی) متقاضی فرش­های قدیمی بودند، این روند و عملکرد تجار تبریز ادامه داشت. اما تقاضای روزافزون برای فرش در بازارهای بین­المللی و معدود بودن فرش­های قدیمی در بازارهای داخلی، بافت فرش­های نو را ایجاب ­می­کرد. بنابراین، برخی از تجار سرشناس تبریز که سرمایۀ خوبی از طریق تجارت با تجار و شرکت­های خارجی اندوخته بودند، تصمیم گرفتند علاوه بر فعالیت و سرمایه­گذاری در بخش تجارت و صادرات فرش، از طریق سفارش بافت فرش به قالی­بافان محلی و راه­اندازی کارگاه­های قالی­بافی در شهرها و روستاهای مناطق مختلف کشور، نظیر کرمان، به سرمایه­گذاری در بخش تولید و تهیۀ فرش­های نو نیز مبادرت نمایند.

سرمایه­گذاری تجار تبریز در بخش تولید فرش از منطقۀ آذربایجان شروع شد[31]، اما به­زودی به دیگر مراکز قالی­بافی کشور نیز سرایت کرد. براساس گزارش­های موجود، در دهۀ 1880 و در آستانۀ سرمایه­گذاری مستقیم تجار تبریز در بخش تولید و تجارت فرش کرمان، این صنعت تحت حمایت­ مقامات محلی کرمان و معدود تجار بومی که از حامیان تولید به شیوۀ سنتی بودند، صنعتی سازمان­یافته­ به شمار می­رفت و قابلیت عرضه در بازارهای جهانی را داشت.[32] گزارش­های سایکس به هنگام تأسیس کنسول­گری بریتانیا در شهر کرمان در دهۀ 1890 به­روشنی بیانگر این موضوع است. او در یکی از این گزارش­ها می­آورد: «[تنها] در خود کرمان در حدود یک هزار دستگاه قالی­بافی دایر است که روی هر فردی یک استاد و دو الی سه طفل کارگر از روی نقشه­ای که برای آنها خوانده می­شود، کار می­کنند...»[33] این تعداد در روستای راور حدود 100 دستگاه و در دیگر روستاهای منطقه 30 دستگاه بوده است.[34] سایکس در ادامه می­نویسد قالی کرمان

... از لحاظ نفاست و ظرافت و رنگ­آمیزی فوق­العاده اعلا و ممتاز است... گل و بوته­کاری و رنگ­آمیزی­های بی­نهایت ممتاز آن چیزی است که نظر تحسین انسان را جلب می­کند... اندازۀ معمولی قالی­های کرمانی هفت در چهار پا و شش اینچ [است]... در قالی­های متداول کرمان در هر سی و نه اینچ ششصد و چهل جفت بافته می­شود و این طرز بافت در بازارهای اروپا نهایت ظریف و مطلوب است. [خصوصاً آنکه] رنگ­های جوهری... در قالی­های کرمانی حتی­الامکان به کار نمی­رود.[35]

او سپس می­افزاید: «... به طور تخمین سالی دویست ­هزار تومان که به نرخ امروز معادل چهل هزار پوند است، قالی در کرمان بافته می­شود. قیمت یک فرد قالی ابریشمی... در حدود دو الی سه برابر قالی­های پشمی است و قیمت هر فرد قالی... ده الی پانزده پوند است...»[36] و سرانجام یادآوری می­کند، چنانچه قالی­ها و دست­بافته­های ظریف کرمان در کشورهای مختلف شناخته و مشهور شوند به صورت قالی­های رسم روز در خواهند آمد، به­ویژه آنکه برای پوشانیدن کف تالارهای پذیرایی مجلل بسیار مناسب­اند.[37] کرزن نیز که در اواخر قرن 19 در ایران به سر می­برده است، درخصوص نفاست و ارزش فرش کرمان می­نویسد: «... فرش­های کرمان رنگ عالی و طرح اصیل دارد و بسته به نوع جنس، قیمت آن متری از ده شیلنگ تا ده لیره است.»[38]

به این ترتیب، گزارش­های فوق بیانگر آن است که همزمان با آغاز سرمایه­گذاری تجار تبریز در صنعت فرش کرمان، به­رغم اینکه سازمان تولید و تجارت فرش در این منطقه به صورت خانواری و سنتی بود، حسن توجه بافندگان و استفادۀ آنها از پشم مرغوب و رنگ­های طبیعی محلی، نظیر قرمزدانه، روناس، پوست گردو، اسپرک، پوست انار، برگ مو، کاه و حنا در بافت فرش­ها[39] سبب شده بود صنعت مزبور از نظم نسبی برخوردار باشد.

در چنین شرایطی، تجار تبریز با توجه به پویایی صنعت فرش کرمان و ظرفیت­های این منطقه، نظیر نیروی کار ارزان و ماهر و در دسترس بودن مواد اولیۀ مورد نیاز، در اواخر دهۀ 1880 به سرمایه­گذاری در صنعت فرش کرمان روی آوردند. آنها ابتدا، طبق همان رویۀ سابق، اقدام به خرید گستردۀ قالی و قالیچه­های کهنه و نو از قالی­بافان محلی کردند. سپس فرش­های خریداری­شده را برای صادرات به استانبول، به تبریز انتقال دادند. ولی این روش دیری نپایید، زیرا در اندک مدتی، علاوه بر تجار بومی، بر تعداد تجار و خریداران تبریزی نیز که به کرمان می­آمدند، افزوده شد و فرش­های موجود و در دست تولید خیلی کمتر از میزان تقاضا بود. از این رو، تجار تبریز ناگزیر شدند به قالی­بافان شهر و روستاها سفارش بیشتری بدهند. در این مرحله تاجر به دو صورت عمل می­کرد. او که سرمایه­گذار و به نوعی تولیدکننده نیز محسوب می­شد و اکنون نقش مقامات محلی را در حمایت از بافنده ایفا می­کرد، طبق قراردادی که بین او و بافنده در جریان بود، بخشی از مواد اولیۀ مورد نیاز برای بافت یک فرش، مثلاً طرح مورد نظر و مقادیری پشم در رنگ­های متفاوت، را در اختیار بافنده قرار می­داد. همچنین مقداری از مبلغ قرارداد را از پیش می­داد و سرانجام مابه­التفاوت کار را به هنگام تحویل فرش پرداخت می­کرد.[40] اما گاه نیز تاجر هیچ‌گونه مسئولیتی در قبال تهیۀ مواد اولیۀ مورد نیاز بافنده بر عهده نمی­گرفت و تنها پس از پایان بافت فرش، قالی را از او تحویل می­گرفت و بهای آن را پرداخت می­کرد.

با همۀ این احوال، افزایش سفارش به قالی­بافان حتی در کوتاه مدت نیز جوابگوی تقاضای بالای تجار نبود. به این ترتیب، تجار تبریز بر آن شدند با سرمایه­گذاری بیشتر در صنعت فرش کرمان و راه­اندازی کارگاه­های قالی­بافی و به­کارگیری کارگران بومی نظم و یکپارچگی بیشتری در چرخۀ تولید ایجاد کنند و در واقع علاوه بر فعالیت در بخش تجارت فرش، مدیریت تولید را نیز در دست بگیرند.[41] براساس گزارش­های موجود، در شیوۀ تولید کارگاهی، تجار تبریز بر جریان تولید و تجارت نظارت مالی کامل داشتند. اما مستندات موجود از نحوۀ نظارت تکنیکی این سرمایه­گذاران بر تولید (طرح و نقش)، و شرایط کاری بافندگان و ضوابط و وضعیت حاکم بر محیط کار آنها هیچ نوع گزارشی به دست نمی­دهند. به هر ترتیب، با تلاش تجار تبریز، خصوصاً تولیدکنندگان (بافندگان) بومی، در اواخر قرن نوزدهم و در آستانۀ سرمایه­گذاری تجار و شرکت­های خارجی در صنعت فرش کشور، صنعت قالی­بافی منطقۀ کرمان به دوران تقریباً بدون وقفۀ پیشرفت گام نهاد.

سرمایه­گذاری شرکت­های خارجی در صنعت فرش کرمان

تقاضای روزافزون برای فرش ایران در بازارهای جهانی در اواخر قرن نوزدهم گسترش تولید آن را ایجاب می­کرد. اما کارگاه­هایی که با شرکت سرمایه­گذاران خرده­پای بومی راه­اندازی شده بود، دیگر در شرایطی نبود که تقاضای این کالای پرخواستار را برآورده کند. بنابراین، در حالی که تأمین مالی این امر احتیاج به سرمایه­گذاری بیشتری داشت، شرکت­های خارجی عمدتاً غربی در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، تحت تأثیر عواملی چون رشد روزافزون تقاضا برای فرش ایران در بازارهای بین­المللی، جذب سرمایه­گذاری در صنعت فرش ایران شدند.

فعالیت این شرکت­ها عملاً در دهۀ 1890 و از منطقۀ سلطان­آباد (اراک) آغاز گردید که از مراکز اصلی فرش­بافی کشور در دورۀ قاجار بود. شرکت­های تجاری بریتانیا، ایتالیا، آلمان، روسیه و امریکا از مهم­ترین این شرکت­ها بودند[42] که تا آغاز جنگ جهانی اول، عملیات تولیدی و تجاری خود را در تمام مراکز قالی­بافی کشور گسترش دادند[43].

در این بین، چنانکه اشاره شد، منطقۀ کرمان به خاطر جایگاه سنتی آن در بافت فرش و شال و دارا بودن ظرفیت تولید فرش­های مناسب برای بازارهای بین­المللی، نظیر پشم مرغوب و بافندگان کارآزموده، از اواخر قرن 19 مورد توجه شرکت­های خارجی قرار گرفت. از مهم­ترین شرکت­های سرمایه­گذار در صنعت فرش کرمان در این زمان شرکت­ انگلیسی «زیگلر»[44]، شرکت ایتالیایی «نیرکو کاستلی»[45] و شرکت­های تجاری امریکایی بودند که در ادامه به اقدامات تولیدی و تجاری آنها می­پردازیم.

شرکت انگلیسی ـ سوئیسی زیگلر که تحت حمایت بریتانیا بود[46]، فعالیت­های تجاری خود را در ایران در سال 1867 شروع کرد و نخستین شعبات خود را در شهرهای تبریز و رشت دایر گردانید[47]. سرمایه­گذاری این شرکت در حوزۀ صنعت فرش ایران عملاً از ابتدای دهۀ آخر قرن 19 و از سلطان­آباد آغاز گردید. زیگلر به­تدریج شعباتی نیز در کرمان، یزد، تبریز، کاشان، مشهد، شیراز و همدان ایجاد کرد.[48] بدیهی است روند فعالیت و سرمایه­گذاری این شرکت در بخش تولید و تجارت فرش کرمان مشابه عملکرد آن در سلطان­آباد بود. به این ترتیب که زیگلر با راه­اندازی دفاتر تجاری در شهر کرمان، ابتدا فعالیت­های تجاری خود را محدود به خرید فرش­های تولیدی این شهر و روستاهای پیرامون آن نظیر راور، ماهان و جوپار کرد. پس از چندی از طریق عاملان خود که معمولاً از افراد «اهل بلد» بومی بودند، اقدام به سفارش قالی نمود و با بافندگان محلی قرارداد بست.[49] براساس اسناد موجود، در شیوۀ تولید خانواری، نمایندۀ زیگلر دار قالی را در خانۀ قالی­باف برپا می­کرد. همچنین مواد اولیه و مقداری مساعده به او می­داد. سرانجام پس از پایان کار و کارسازی باقی دستمزد قالی­باف را پرداخت می­کرد و فرش را تحویل می­گرفت و به تجارتخانه­ می­برد[50]. اگر زیگلر در کرمان نیز به روش تولید خانواری در سلطان­آباد نظارت کرده باشد، باید با بنجامین (سفیر امریکا در ایران در سال­های 1883-1885) هم­عقیده شویم و بپذیریم که شرکت ضمن مدیریت مالی جریان تولید، تا حدودی بر جنبه­های تکنیکی تولید نیز نظارت داشته است.[51]

در شیوۀ تولید خانواری جریان کار به کندی پیش می­رفت. بنابراین، شرکت تصمیم گرفت با راه­اندازی کارگاه­های فرش­بافی و صباغ­خانه­های اختصاصی در شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن و استخدام کارگران قالی­باف که عمدتاً از زنان و کودکان بودند، خود مستقیماً مدیریت تولید را در دست گیرد[52]. بدیهی است هدف اصلی زیگلر از راه­اندازی شیوۀ تولید کارگاهی، ضمن یکپارچه­سازی سازمان تولید و نظارت بر امور مالی و جنبه­های تکنیکی آن، بافت فرش­هایی­ با طرح­های مخصوص شرکت بود[53]، طرح­هایی که باب سلیقۀ مشتریان اروپایی و امریکایی باشد[54]. ما اطلاعی از این طرح­ها نداریم، اما براساس گزارش­های موجود، نقش­مایۀ اصلی­ فرش­ کرمان در اواخر قرن 19 باغ و بوستان و گل و گیاه بوده است. به عبارت دیگر، نقش­های درختی گل و بلبل و پرنده­ای یا بهارستان، نقش انسان و نقش سبزی­کار از جمله طرح­های رایج در این دوره به شمار می­رفته است.[55] رنگ­های مورد استفاده در این کارگاه­ها، رنگ­های ثابت محلی و گاه رنگ­های جوهری وارداتی از اروپا بوده است.[56] گفتنی است، مستندات موجود هیچ اطلاعی از تعداد کارگاه­های تحت نظارت زیگلر در کرمان، حجم فرش­های تولیدی در این کارگاه­ها و ارزش فرش­هایی که شرکت از طریق مبادی جنوب کشور به مقصد اروپا و امریکا صادرات می­کرد، به دست نمی­دهند.

از دیگر شرکت­های سرمایه­گذار در صنعت فرش کرمان در اواخر قرن 19، شرکت ایتالیایی «نیرکو کاستلی و برادران» بود. نیرکو کاستلی از یک خانوادۀ ثروتمند ایتالیایی یود که اعضای آن در نیمۀ دوم قرن 19 در استانبول به بانکداری و بازرگانی اشتغال داشتند. چون آنها با بازرگانان تبریز نیز در ارتباط و دادوستد بودند، پس از چندی جان ­کاستلی، برادر نیرکو، در تبریز مستقر گردید و عهده­دار کارگزاری بانک شاهنشاهی ایران در این شهر شد. بنابراین، فعالیت­های تجاری شرکت کاستلی در حوزۀ فرش در اوایل قرن 20 و از شهر تبریز شروع شد.[57] شرکت به­تدریج شعباتی در کرمان، کاشان و همدان دایر کرد. مرکز این شرکت در شهر نیویورک واقع بود و عملیات تجاری آن تحت حمایت دولت­های امریکا و ایتالیا قرار داشت. آغاز عملیات کاستلی در کرمان به این صورت بود که او در دهۀ اول قرن 20 با تأسیس دفتر تجاری بزرگی در شهر کرمان، شروع به سرمایه­گذاری در صنعت فرش این منطقه نمود. بنا بر گزارش­ها و مستندات موجود، میرزا علی­اکبر تبریزی که گویا خود از تجار تبریزی فعال و کارآزموده در بخش تولید و تجارت فرش کرمان بود، اولین نمایندۀ تجاری شرکت کاستلی در شهر کرمان بود.[58] او پس از تأسیس شعبۀ تجاری کاشان در سال 1909، به خاطر تجربیات ارزنده­ای که داشت، از طرف شرکت به کرمان منتقل گردید. پس از وی، جرج ­استیونس[59]، از دیگر اعضای شرکت که منابع از او به­عنوان عضو پیشقدم در صنعت قالی­بافی کرمان یاد می­کنند، جانشین او شد.[60] این شرکت نیز، مانند شرکت زیگلر، در ابتدا عملیات تجاری خود را محدود به خرید فرش کرمان و صادرات آن به اروپا و امریکا نمود. اما پس از مدتی از طریق بستن قرارداد با بافندگان خانگی محلی، راه­اندازی کارگاه­های بزرگ فرش­بافی و تأسیس انبارها و اتاق­های رنگرزی، همچنین نظارت بر امور مالی و کنترل جنبه­های فنی و تکنیکی تولید (متناسب با طرح­های مد نظر شرکت)[61] خود به کار تولید فرش در این منطقه دست زد. مستندات موجود از شمار قالی­بافان طرف قرارداد با شرکت، تعداد دستگاه­های تحت نظارت کاستلی در شهر کرمان و روستاهای پیرامون آن و ارزش فرش­های صادرشده توسط این مؤسسه حرفی نمی­زنند. اما براساس معدودی از این اسناد که در آنها به تحصن قالی­بافان طرف قرارداد با شرکت در سال 1911 در کنسول­گری انگلیس واقع در شهر کرمان اشاره شده است، می­توان از وسعت عملیات تولیدی و تجاری این شرکت در منطقه آگاهی یافت. در این گزارش­ها که شامل مکاتبات ارسالی از وزارت امور خارجۀ وقت به وزارت داخله است، چنین آمده است:

... موافق تلگرافی که به­تازگی از کرمان به سفارت [ایتالیا] رسیده، سیصد نفر از قالی­باف­های کارکنان تجارتخانۀ [کاستلی] به ایراد اینکه دارالتجاره از مواد کنترات­های منعقده با آنها تخلف نموده و اجرت آنها را نپرداخته، این اوقات در قنسولگری انگلیس، کفیل منافع اتباع ایتالی در کرمان، تحصن جسته­اند و تجارتخانه هم نظر به عدم امنیت و سرقت متواتره و حال بحرانی که فعلاً به­واسطۀ بی­­مساعدتی مأمورین محلی در امور خود مشاهده می­نمایند، درصدد است که کنترات­های آنها را فسخ نماید...[62]

 در ادامۀ این مکاتبه یادآوری شده است:

 ... عدم امنیت طرق و بی­مبالاتی مأمورین محلی، بعد از اینکه یک تجارتخانۀ ایتالیایی را مبالغی متضرر کرده، حال اسباب خانه­خرابی چند صد نفر عملجات ایرانی شده... این ترتیب فقط یک علاج دارد و آن اینکه حکومت مرکزی باید چه رأساً و چه به توسط مأمورین محلی ضمانت­های مؤثر برای امنیت حمل و نقل مال­التجاره به تجارتخانۀ کاستلی بدهد و در استرداد مقدار معتنابه قالی که از این تجارتخانه سرقت شده، بیش از این تأخیر نکند. اگر این خواهش جداً و سریعاً به عمل آید، اتباع ایتالیا می­توانند مجدداً تجارت و صنعت را که فعلاً لابد و لاعلاج رها کرده­اند، از سر گرفته و عملجاتی که بیکار شده­اند، به تحصیل معاش اشتغال پیدا خواهند کرد...[63]

به علاوه، با کمی غور در مستندات فوق، متوجه می­شویم که بیشتر مکاتبات شرکت­های خارجی با دولت وقت ایران درخصوص تأمین امنیت راه­های مواصلاتی کرمان به فارس (بندرعباس و بوشهر)، یعنی مسیر عبور مال­التجارۀ­ این شرکت­ها به گمرک بنادر جنوب، و استرداد مال­های به­سرقت­رفته از طوایف جنوب نظیر بلوچ، بهارلو، دشمن­زیاری و غیره، از آنِ شرکت کاستلی بوده است.[64] با این تفاسیر، بدیهی است شرکت کاستلی از مهم­ترین شرکت­های سرمایه­گذار در صنعت فرش کرمان در ربع اول قرن 20 بوده است. سرانجام، در ابتدای جنگ جهانی اول، همۀ امکانات و سرمایۀ این شرکت به شرکت­های امریکایی انتقال یافت که همزمان از سرمایه­گذاران اصلی صنعت فرش کرمان در سه دهۀ آغازین سدۀ مذکور بودند و شرکت «قازان» عهده­دار تمامی منافع کاستلی در صنعت فرش کشور گردید.[65]

اما عمده­ترین شرکت­های سرمایه­گذار در صنعت فرش کرمان در اواخر دورۀ قاجار که قسمت اعظم عملیات تولید و تجارت فرش منطقۀ کرمان را به خود اختصاص داده بودند، شرکت­های تجاری امریکایی بودند. این شرکت­ها در دهۀ اول قرن 20 به سرمایه­گذاری در تولید و تجارت فرش ایران روی آوردند و به­رغم وقفه­ای که در این چرخه در بین سال­های جنگ جهانی اول (1914-1918) اتفاق افتاد، تا پایان دورۀ قاجار به فعالیت­های تجاری خود ادامه دادند. مرکز این شرکت­ها در نیویورک واقع بود[66] و تجارتخانۀ­ اصلی آنها در سلطان­آباد قرار داشت[67]. به علاوه در کرمان، کاشان، اصفهان، همدان، خراسان، همدان، یزد، ساوه، محلات و تبریز نیز دارای نمایندگی­ تجاری بودند.[68]

براساس اسناد موجود، شرکت­های قالی­ شرق[69]، قازان[70]، تاوشانچیان[71]، قره­گزیان[72]، میسیریان[73]، تیریاکیان[74]، براندلی[75]، تلفیان[76]، برادران باردویل

اگر این مطلب را می‌پسندید از طریق لینک‌های زیر در شبکه‌های اجتماعی به سایر علاقه مندان همرسانی کنید!

دیدگاه ها


  • هنوز دیدگاهی ثبت نشده است!

نظرات شما:

  • نظرات حاوی هرگونه توهین و یا نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات به غیر از زبان فارسی و یا غیر‌مرتبط با مطلب، منتشر نمی‌شود.