نقد و نظر

نمک بر زخم فرش کشور؛ چرا ؟!!

در حاشیه سفر استانی رئیس جمهور با دو خبر تامل‌برانگیز مواجه شدیم. یکی حرف‌ها و وعده‌ها و آمارهای آنچنانی رئیس مرکز ملی فرش ایران و دیگری قول حمایت از فرش دویدوخ از سوی وزیر بهداشت و درمان  و آموزش پزشکی کشور. آنچه مربوط به مرکز ملی فرش می شود اینکه؛ با کمال تاسف، تا کنون قریب به اتفاق آمارها و اطلاعات ارایه شده از سوی رئیس این مرکز یا از اساس غلط و گمراه‌کننده بوده و یا بدلایلی که بر ما روشن نیست، بسته به شرایط زمانی و مکانی! با غلو و مبالغه همراه بوده است.  از جمله در خبر مورد اشاره، آمار ارایه شده از سوی رافع پیرامون خانواده 8 میلیونی فرش دستباف و این ادعا که یک دهم جمعیت کشور از حوزه فرش ارتزاق می‌کنند! نه تنها به هیچ آمار معتبری تکیه ندارد بلکه می تواند تاثیری بشدت گمراه‌کننده و مخرب بر برنامه‌ریزی‌های کلان فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ... داشته باشد  این افتخار نیست که محل ارتزاق یک دهم مردم کشور، بخش خسته، ازپا افتاده و ناتوان فرش دستباف است. فرش دستبافی که درآمد سالانه صادراتی آن در سایه مدیریت مشعشع امثال فرحناز رافع، چیزی حدود 60 میلیون دلار است! یعنی سالانه 7.5 دلار به ازای هر یک از این جمعیت 8 میلیونی (ماهانه 63 سنت!!).

سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور

علیرضـا قادری

 

چو گفتار بیهوده بسیار گشت 
سخنگوی در مردمان خوار گشت
(سعدی)

در حاشیه سفر استانی رئیس جمهور با دو خبر تامل‌برانگیز مواجه شدیم.
یکی حرف‌ها و وعده‌ها و آمارهای آنچنانی رئیس مرکز ملی فرش ایران و دیگری قول حمایت از فرش دویدوخ از سوی وزیر بهداشت و درمان  و آموزش پزشکی کشور.

آنچه مربوط به مرکز ملی فرش می شود اینکه؛ با کمال تاسف، تا کنون قریب به اتفاق آمارها و اطلاعات ارایه شده از سوی رئیس این مرکز یا از اساس غلط و گمراه‌کننده بوده و یا بدلایل و انگیزه‌هایی که بر ما روشن نیست، بسته به شرایط زمانی و مکانی! با غلو و مبالغه همراه بوده است.

 از جمله در خبر مورد اشاره، آمار ارایه شده از سوی رافع پیرامون خانواده ۸ میلیونی فرش دستباف و این ادعا که یک دهم جمعیت کشور از حوزه فرش ارتزاق می‌کنند! نه تنها به هیچ آمار معتبری تکیه ندارد بلکه می تواند تاثیری بشدت گمراه‌کننده و مخرب بر برنامه‌ریزی‌های کلان فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ... داشته باشد

 این افتخار نیست که محل ارتزاق یک دهم مردم کشور، بخش خسته، ازپا افتاده و ناتوان فرش دستباف است. فرش دستبافی که درآمد سالانه صادراتی آن در سایه مدیریت مشعشع امثال فرحناز رافع، چیزی حدود ۶۰ میلیون دلار است! یعنی سالانه ۷.۵ دلار به ازای هر یک از این جمعیت ۸ میلیونی (ماهانه ۶۳ سنت!!).

حالا این آمارسازی با چه اهدافی انجام می شود، چیزی است که باید رافع خود توضیح دهد. آنچه از ظاهر امر و تجربه مدیران نابلد قبلی بدست می آید اینکه اغلب این دست آمارها تنها بدرد بزرگ نشان دادن لشگری می‌خورد که تحت فرماندهی و هدایت ایشان قرار دارند. این جنس نگاه مدیریتی کمترین تعهد و مسئولیتی در قبال اعداد و ارقام و آمارهای بی‌اساس خود نداشته و در مسیر منافع شخصی برآثار مخرب و جبران ناپذیر چنین اظهاراتی چشم بسته است!

 نکته دیگر بی‌اطلاعی آزاردهنده ایشان از ظرفیت‌های واقعی بخش است. ایشان در این مصاحبه، بدون کمترین اطلاعی از ویژگی‌های پشم دام در این استان، اعلام کرده است که: «خراسان شمالی دارای پشم باکیفیت خوبی است!» و اظهار تاسف کرده که بغم کیفیت خوب پشم دام استان استان خراسان شمالی «کارخانه ریسندگی، رنگرزی، نخ ریسی، شست و شو و پرداخت فرش وجود ندارد!» باید به ایشان یادآور شد که اولا دام استان گوشتی است و اساسا دارای پشم مرغوبی نیست و برای بافت فرش رجشمار بالای  ۳۵مناسب نیست بطوری که تولیدکنندگان منطقه پشم مورد نیاز خود را از سایر مناطق کشور تهیه و تامین می‌کنند. دوماً خوب بود ایشان حداقل قبل از این سفر نگاهی به قفسه طرح‌های مطالعاتی خود مرکز ملی بیاندازد تا ببیند بر اساس یکی از همین طرح‌ها که در سال ۱۳۹۳ به مرکز ارایه شده، از ۲۸ کارگاه رنگرزی موجود در استانهای سه‌گانه خراسان، ۳ کارگاه متعلق به خراسان شمالی است!

در میان مدیران برخی "حرف خوب می زنند" و برخی دیگر "خوب حرف می زنند".
وای بحال فرش کشور که متولی‌اش که تخصصی بجز حرف زدن ندارد، نه تنها "حرف خوب" نمی زند بلکه حتی خوب هم "حرف" نمی زند!

 

موازی‌کاری و تداخل وظایف

نکته جالب و البته نگران‌کننده دیگر این است که از یک طرف متولی فرش کشور دایما دنبال برگزاری نشست و عقد تفاهمنامه‌های بی نتیجه با سایر ارگانها است و از طرف دیگر وزیر بهداشت و درمان به عنوان نماینده "تام‌الاختیار" رئیس جمهور در دیدار از کارگاه‌های قالیبافی خراسان شمالی قول حمایت از فرش دویدوخ و دستاندرکاران آن را می‌دهد.

در این میان طنز تلخ آنجاست که در خود خبر آمده که شهرستان ۷۰ هزار نفری راز و جرگلان بیمارستان ندارد! و مردم منطقه برای دریافت خدمات درمانی باید ۱۵۰ کیلومتر فاصله تا مانه و سملقان را طی کنند.

آیا بهتر نیست وزیر بهداشت به مشکل اساسی بهداشت و درمان اهالی منطقه که موضوع مسئولیت ایشان است و ابزارها و امکانات آن را تحت اختیار دارد بپردازد و از دادن وعده حمایت از قالی دویدوخ که کمترین ابزار آن را در اختیار ندارد بپرهیزد؟
بهتر بود ایشان حتی اگر قصد دخالت در امر غیرتخصصی خود را ولو به عنوان نماینده تام‌الاختیار رئیس جمهور داشت، بجای قول و وعده حمایتی که تحقق آن تقریبا غیرقابل‌باور است، با همراهی متخصصین فرش به بررسی، گردآوری و اولویت بندی مشکلات بافندگان و تولیدکنندگان پرداخته و تنها قول انتقال موضوع به رئیس جمهور را می داد؟
از همه اینها بهتر، مطلوب‌تر و ممکن‌تر اینکه ایشان قول رفع مشکلات بهداشت و درمان بافندگان را که یکی از اصلی‌ترین دغدغه این روزهای آنهاست را می‌داد؛ که هم معقول باشد هم ممکن!

اگر این مطلب را می‌پسندید از طریق لینک‌های زیر در شبکه‌های اجتماعی به سایر علاقه مندان همرسانی کنید!

دیدگاه ها

  • هنوز دیدگاهی ثبت نشده است!

نظرات شما:

  • نظرات حاوی هرگونه توهین و یا نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات به غیر از زبان فارسی و یا غیر‌مرتبط با مطلب، منتشر نمی‌شود.