جفایی که در چند سال اخیر از سوی وزارت صمت بر فرش ایران رفته بر اهالی این هنر پوشیده نیست. از تضعیف ساختار نهاد متولی فرش (تنزل جایگاه و ادغام مرکز ملی فرش با صنایع خلاق و ورزشی) تا گماشتن بیربطان به این مسئولیت؛ از کاهش بودجه و اختیارات تا تن دادن به مقررات دستوپاگیر و بازدارنده؛ و در نتیجۀ این بیتدبیریها و خودتحریمیها در کنار تحریم برونمرزی، صادرات فرش دستباف ایران در مدت پنج سال به «یکدهم» کاهش یافته است.
سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور
به این گزارۀ تلخ دقت کنید: فرش ایرانی بهعنوان نامدارترین صادرات غیرنفتی کشور، در سال 1402 تنها 39 میلیون دلار صادر شده است!
اکنون که سهم فرش در میان صادرات غیرنفتی به کمترین حد خود رسیده و در همین مدت حمایتهای صادراتی، بیمهای، بانکی، مالیاتی و... از فرش ایرانی نیز تقلیل یافته، قالیبافان، تولیدکنندگان و بازرگانان فرش با انواعی از سختیها و تنگناها در مسیر فعالیت خود رو بهرو هستند و کمترین عنایتی از سوی دولتمردان در کار نیست.
از همینروست که بسیاری از اهالی فرش از دولتیان دل بریدهاند و معتقدند ما را به خیر تو امید نیست!
جامعه فرش بر این باورند که فرش ایرانی همواره در سدههای متمادی به هنر و تلاش هنرمندان و فعالانش متکی بوده و اگر بالانشینان تن به ایجاد نهادی کاربلد و توانا برای بهبود این هنر- صنعت نمیدهند، چه نیازی به منت کشیدن از ناشیانِ سُرنا بهدستی که گمان میکنند کار فرش از جنس «هلو برو تو گلو» است و با ایشالا و ماشالا گفتن به سامان میشود؟!
پیشترها باور غالب دولتمردان چنین بود که برای رونق تولید لازم است تجارت و بازرگانی رمق و رونق داشته باشد. پیشترها این گمان چیرگی داشت که صادرات موتور محرک تولید است و اگر قرار است اشتغال و تولید وسعت پیدا کند، باید فروش و بازرگانی گسترش یابد. شاید از همینرو بود که نهادهای دولتی متولی «فرش» و «صنایع دستی» نخست در وزارتخانههایی از جنس اقتصاد و صنعت و بازرگانی شکل گرفتند.
حالا هر قدر «صنایعدستی» جایگاهی ارزنده در وزارت میراث فرهنگی یافته، به همان میزان «فرش» جایگاه خود را در وزارت عریض و طویل صمت از دست داده و در این وزارتخانه در این چند ساله بر سر نخواستنش دعوا بوده است!
وزارت صمتیها یک سر و هزار سودا دارند و در میان مشغلههایشان جایی برای فرش نیست! بر این اساس، دیگر بعید است ابقا یا تقویت جایگاه نهاد متولی فرش در وزارت پرشاخ و برگ صمت، گرهی از کار کنشگران دستبافتههای ایرانی بگشاید.
خدا میداند برای نگارنده که سالها برای بقا و ثبات و اقتدار این مرکز گفته و نوشته و کوشیدهام، این سخن چقدر دشوار و تلخ است. خیلی تلخ! اما «ایوانِ پیشکسته مرمت نمیشود / صد بار اگر به ظاهر وی رنگو رو کنند» و آن را از نو بباید ساخت.
حال که با تغییر دولتیان، نسیم تغییر وزیده است، شاید وقت آن باشد که برای مدیریت و حمایت فرش دستباف این سرزمین طرحی نو درافکنده شود و ساختاری مقتدر و باثبات طراحی شود تا در خور نام بلند فرش ایرانی و جمعیت پرشمار قالیبافان و هنرمندان فعالش باشد و هیچیک از وجوه تاریخی، فرهنگی، هنری، اشتغالزائی، بازرگانی و اقتصادی آن نادیده گرفته نشود.
دیدگاه ها