دغدغهمندان زمانی که فرشهای موزه در حال نابودی بود کجا بودند؟
سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور
متن زیر گزارش خبرگزاری صدای میراث و مصاحبه ای است که این خبرگزاری 9 ماه پس از انتصاب سجاد نوروزیان به ریاست موزه فرش ایران با وی به عمل آورده است. نظر شما را به این گزارش جلب می کنیم:
سجاد نوروزیان:
من همان چلمن سیزدهم هستم
دغدغهمندان فرش زمانی که فرشهای موزه در حال نابودی بود کجا بودند؟
هفت حوض موزه ملی بوی ادرار و مدفوع میداد و من آنرا تبدیل به باغچه گل کردم
کاراکتر چلمن سیزدهم را با آقای ضرغامی شکل دادم
صدای میراث: عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در یکی از انتصابهای خود در بخش مدیران موزهای، سجاد نوروزیان از دوستان سابق خود و یک جوان متولد سال ۱۳۶۲ را به عنوان رییس موزه ملی فرش ایران برگزید. او همانی است که پس از انتصاب ویدویی قدیمی با اجرایش وایرال شد که خود را چلمن سیزدهم نامیده است و در حال کشیدن پیپ است. بعدها مشخص شد او عضو انجمن پیپ ایران است و رسانهها تا مدتها وزیر میراث فرهنگی را بابت این انتصاب سرزنش کردند. اما عزتالله ضرغامی با تمام قوا از انتخاب خود دفاع کرد و در برنامه جهانآرا از مدیر موزه ملی فرش ایران تعریف و تمجید کرد. سجاد نوروزیان که بزعم موزهدارها و کارشناسان میراث فرهنگی و البته به اذعان و تاکید خودش چیزی از فرش نمیداند چه ویژگیهایی داشت که عزت الله ضرغامی او را مامور تحول در موزه ملی فرش ایران، بزرگترین گنجینه فرشهای نفیس جهان کرد؟ رییس موزه ملی فرش ایران حالا پس از حدود ۹ ماه سکوت در گفتوگوی چالشی خود با روزنامه همشهری از اقداماتی سخن گفته است که در ایجاد تحول در موزه ملی فرش ایران موثر بوده است. او در این گفت وگو از ماجرای چلمن سیزدهم و نقش وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در شکل دادن به این شخصیت طنز اشاره کرده و درباره تبدیل هفت حوض ساختمان ثبت ملی شده موزه ملی فرش ایران به باغچه گفته است که چون این حوضها بوی تعفن ادرار و مدفوع انسان میداد او تصمیم گرفته است حوضهایی را که بوی تعفن میدادند تبدیل به باغچه گل کند و بین بوی ادرار و مدفوع بوی گل را انتخاب کند.
متن کامل این گفتوگو بدین شرح است:
شما یکی از مدیران پر چالش منصوب شده توسط آقای ضرغامی بودید. چلمن سیزدهم اصلا چه ارتباطی به موزه ملی فرش داشت؟ اصلا داستان این چلمن سیزدهم چه بود؟
حدود ۹ سال قبل چند کاراکتر طنز ساختم تا یکسری حرفها را بزنم. برای این که حرفهای ثانویه را بزنم باید کاراکتر میساختم. چند کاراکتر خلق کردم که یکی از آنها چلمن سیزدهم بود و خیلی هم دوستش دارم. چند مرحله میخواستم از آن استفاده کنم و وارد فضای طنز تلخ اجتماعی شوم و در مواردی که از اخلاق فاصله گرفته از آن استفاده کنم. اما به دلایلی ملاحظه کردیم و نتوانستیم این کاراکتر را مطرح کنیم. بعد که برای ایجاد تحول به موزه فرش مامورشدم یک ویدیوی نمونهای که با دوستانم در انجمن پیپ ایران ساخته بودیم و فقط هم همین یک ویدیو هست یک مرتبه وایرال شد و خیلی هم خوب بود. اصلا با این جریان مقابله نکردم و تکذیب هم نکردم. چون کاراکتر چلمن سیزدهم را خیلی دوست دارم و اصلا این کاراکتر خود من است. اگر هم زمانی فرصت کنم حتما با این چلمن حرفهای جدی در حوزه فرهنگی و اجتماعی خواهم زد. آنچه در استندآپ کمدی دنیا اجرا میشود این است که یک نقطه ضعف را میگیرند و راجع به آن حرف میزنند تا بتواند مساله را حل کنند. چلمن سیزدهم هم همین کار را میخواست انجام بدهد و من امیدوارم یک زمانی برسد که چلمن سیزدهم بیاید وسط گود، مخصوصا الان که دیگر خیلی چهره معروف و مطرحی است.
ماجرای چلمن سیزدهم در حوزه میراث فرهنگی به دلیل انتظاری که جامعه از انتصاب تخصصی در این حوزه دارد برای شما و برای آقای ضرغامی به عنوان وزیر میراث فرهنگی حاشیه ساز بود. قبل از این که آقای ضرغامی شما را به عنوان مدیر موزه ملی فرش انتخاب کند با کاراکتر چلمن آشنا بود؟
آقای ضرغامی لطف کردند و دیدگاه خود را در مورد چلمن سیزدهم در برنامه جهان آرا بطور مبسوط مطرح کردند.
و البته دفاع سنگینی هم از شما کردند
ایشان این کاراکتر را میشناختند و ما مدتها با یکدیگر این کاراکتر را شکل داده بودیم. بنابراین ایشان از مختصات این کاراکتر و کاراکترهای دیگر مطلع بود. همین چند وقت پیش هم یک نفر در مورد انتخاب چلمن سیزدهم برای ریاست موزه ملی فرش ایران از وزیر میراث فرهنگی پرسش کرد که برایم شوکه کننده بود. این که چگونه نمیتوان یک کاراکتر خلق شده توسط یک شخص را با شخصیبت آن فرد تفکیک کرد؟ چلمن سیزدهم یک کاراکتر طنز است. میتوانید انتقاد و سوال داشته باشید که نوروزیان قرار است در موزه ملی فرش چه کند؟ می توانید با او گفتوگو کنید ولی اینکه یک نقش را بگیرید و مسخرهاش کنید نشان دهنده آن است که سطح فرهنگی ما نازل شده است. نباید با موضوعات فرهنگی سیاسی برخورد کرد.
موزه فرش یک مکان فرهنگی است و معتقدم فرش بیش از آن که صنعت باشد هنر است. چون خیلی قبل از صنعت وجود داشته و به عنوان یک عنصر تمدنی به آن اعتقاد دارم. اگر فرهنگ و هنر ایران را بخواهید مجسم کنید میشود فرش. البته با احترام به همه بخشهای صنایع دستی، هیچ چیزی قابلیت فرش را ندارد. ولی این که چرا با یک موضوع فرهنگی سیاسی برخورد شد برای من سوال بود. موزه فرش گلستان نبود که یک عده نگرانش باشند. البته هنوز احتیاط دارم در انتشار وضعیت گذشته این موزه و تا به حال هم سکوت کردم و رد شدم و کارها را انجام دادم. ولی موضوع من این است که حوزههای فرهنگی را نمیشود با نگاه سیاسی اداره کرد. خیلی دوست داشتم دغدغهمندان و نگرانها بیایند در آمفی تئاتر موزه فرش و با هم حرف بزنیم. دغدغهها را که نمیشود با استوری حل کرد بلکه باید در موردش حرف زد.
چند سالتان هست و رشته تحصیلیتان چیست؟
روز اول گفتند این پسری که به موزه ملی فرش آمده است ۲۳ ساله است. ولی من متولد سال ۱۳۶۲ هستم و ۴۰ سال دارم. از نظر تحصیلی هم در دو رشته روانشناسی و خیلی سالهای قبل کشاورزی تحصیل کردم. اما این دو رشته را کنار گذاشتم و بعدها مدارکی گرفتم و ام. بی. ای و دی.بی ای گرفتم و وارد فاز اجرایی شدم. چون فضای آموزشی به معنای جدید برایم جاذبه نداشت و به شیوه قدیمی رفتم شاگرد برخی اساتید شدم در رشته های مدیریت فرهنگی و رسانه و در حوزه آینده پژوهی که اصلا رشته ندارد و شما نمی توانید بروید دانشگاه. من در رشته آینده پژوهی حرف برای گفتن دارم.
چون این رشته جلوتر از فضای دانشگاه است و اتفاقات را رصد میکند. آینده پژوهان میروند پژوهش میکنند و اطلاعات را به دانشگاهها میدهند و کرسی میشود. پس ما کمی جلوتر از دانشگاهها هستیم و تحولات را رصد میکنیم. به طور خاص من در ۱۰ سال گذشته کارهای تحولی انجام دادم. در صداوسیما سال ۹۲ صفر تا صد برنامه دو در دو را با موبایل تولید کردم. بعد رفتم یک فضای کودک طراحی کردم براساس بازیهایی که رو به آینده است و مهارت محور است.
یعنی طراحی بازی و پارک کودکان؟
بله یک مدل در مدیریت است که میگوید من یک هدفگذاری برای ۱۰ سال آینده دارم و این داشته هایم است. چگونه این ها را مدیریت کنم که به هدف برسم. این در دنیا آموزش داده میشود.
چقدر موفق بودید در حوزه کودک؟
نمیتوانم راجع به خودم قضاوت کنم. سال ۸۵ اولین شهربازی مهارتی را طراحی کردم و بعد تکثیر شد در کشور که میدان بازیهای مهارتی برای کودکان بود. تجربهاش را هم نوشتم و کتابش کردم و گذاشتم یک گوشه. پس تحول خودش یک تخصص است. موزه فرش هم باید از یک جایی به یک نقطه دیگر میرسید.
تا این جای کار هیچ تخصصی در حوزه فرش و موزهداری نداشتید، ولی ظاهرا انتخاب آقای ضرغامی براساس مهارتهای مدیریتی شما بوده است؟
موزه فرش یک مجتمع فرهنگی است. تصور ما از موزه فرش فقط نباید این باشد که فقط چند فرش را نمایش دهد. این جا یک سالن آمفیتئاتر صد نفره دارد که رها شده بود. کتابخانه و فضای باز دارد. شما باید این مسیر را طراحی کنید برای کل این مجتمع و اگر من صرفا تخصصم فرش باشد و بیایم اینجا فقط فرش را بسط میدهم و آمفیتئاتر و کتابخانه رها میشود.
ضمن این که در حوزه فرش هم در همین موزه من حرف دارم. معتقدم این که میگویند باید متخصص فرش میبود دقت نمیکنند که برخی از این فرشها سالها به نحوی نگهداری شدهاند که نه متخصصان که حتی یک آدم عادی هم که قدرت مشاهده دارد به این شیوه نگهداری نقد وارد می کند. بنابراین یک مقدار جسارت مدیریتی لازم داریم.
این حرفی است که آقای ضرغامی هم از ابتدای وزارت هم مدام تکرار میکند مثلا می گوید باید زیر میز بزنیم و مدیر جسور می خواهیم و…
چون سیستم آقا اجازه جواب نمیدهد. مثلا شما زمانی میبینید یک بیمار در حال احتضار است و در این وضعیت پزشک باید یک تصمیم جدی بگیرد.
موزه فرش در حال احتضار است؟
بود. حالا این که یکنفر بیاید در مورد بهداشت دهان و دندان بیمار رو به احتضار صحبت کند اولویت نیست. برای بیماری که رو به موت است باید علایم حیاتی را چک کرد. موزه فرش علایم حیاتیاش مشکل داشت.
رسالت موزه فرش چیست؟
موزه فرش پاتوق است. پاتوق اهالی هنر و فرهنگ مرتبط با فرش است. اصلا با این هدف تاسیس شد. چون سالن آمفیتئاتر و کتابخانه و کافه تریا و سالن بزرگ برای گفتوگو و گعده دارد. هدف این بود که آدمهای مرتبط با حوزه فرش که جزو موضوعات مهم کشور است از این فضا استفاده کنند. ۲۰ سال پیش ایران بالای ۳۰ درصد سهم از بازار جهانی فرش داشت. این آمار الان با اغماض به ۸ درصد رسیده است و این غصه دارد.
رسالت موزه فرش در احیای این بازار چیست؟
موزه فرش باید رسانه حوزه فرش باشد. باید برود با موزههای بزرگ جهان و پیشکسوتان و بزرگان و اساتید در موضوع فرش سخن بگوید. جلسات بزرگی در چند هفته گذشته داشتیم در سالن آمفیتئاتر این موزه که رایزنهای فرهنگی را دعوت و توجیه کردیم در مورد فرش. این اتفاقات باید در موزه فرش بیفتد. بنابراین اگر بتوانیم رسالت رسانهای مان را انجام دهیم آن وقت می توانیم مسیرها را باز کنیم.
آقای نوروزیان در مقطعی ۱۲ میلیون بافنده فرش داشتیم این آمار الان به ۲ میلیون بافنده براساس آمار رسمی رسیده و آمار تامین اجتماعی ۵۰۰ هزار بیمه شده فرش را اعلام می کند. در این احتضار صنعت فرش ایران نقش و جایگاه موزه فرش ایران در حمایت از صنعتگران فرش و احیای موضوع فرش چیست؟
عملیات و اجرای حوزه فرش در وزارت صمت است و از کل حوزه فرش فقط موزهاش در وزارت میراث فرهنگی است. ولی این دلیل نمیشود که ما وظیفه مان را انجام ندهیم. ۱۸۰۰ فرش نفیس اینجاست که تاریخ تمدنی و عنصر تمدنی ما است. موزه میتواند نقش رسانهایاش را برعهده بگیرد و آسیبشناسی کند. می تواند جلسه کارشناسی بگذارد و دغدغهمندان را دعوت کند تا حرف شان را بزنند.
در این حدود ده ماه که به سمت مدیر موزه ملی فرش نمصوب شده اید قدمی در این مسیر برداشتید؟
۴۰ نشست از فرش خوانی تا سینما و فرش داشتیم. یک مشکل اساسی داشتیم و آن هم این بود که سالن آمفی تئاتر موزه در خور نشستها نبود. حالا سالن را بازسازی کردیم و سقف و نورپردازی و دیوارها و صندلیها و سیستم صوتی تکمیل شده است و الان باید صادرکنندگان را دعوت کنیم تا حرفشان را بزنند. ما هم کمکشان کنیم تا دیده شوند. موزه فرش باید حلقه واسط فعالان فرش و طراحان و صادرکنندگان و رسانهها باشد.
همین ماه گذشته در گالری موزه برنامه انجمن طراحان تهران، قم و آذربایجان شرقی برگزار شد. کسانی که طرح زده بودند آمدند و فروشندگان آمدند و طرحها را خریدند. تولید کننده نیاز به طرح دارد و طراح هم طرح میزند. این ها کجا باید با یکدیگر حرف بزنند و دیدگاهشان را مطرح کنند؟ در موزه فرش! از فعالان حوزه فرش و گلیم دعوت میکنیم که دغدغههایشان را در موزه فرش مطرح کنند و ما هم این دغدغهها و مشکلات را دستهبندی کنیم و برای مقامات تصمیمگیر بفرستیم که اگر میخواهند تصمیمگیری کنند در حوزه فرش، مراقب این زنجیره باشند. اما اگر دغدغه فرش داریم و میخواهیم فرش را نجات دهیم باید از بازیهای سطح پایین خارج شویم.
وضعیت نگهداری فرشها در موزه همچنان نامناسب است. فرشها روز زمین تا خورده و فرش های آویخته چین خوردهاند، این شیوه نمایش آسیب زا است و پیشتر هم گزارش هایی مبنی بر پوسیدگی و بید زدگی برخی فرشها مطرح شده بود.
زمانی که موزه را تحویل گرفتم روی سقف مخزن درخت کاشته بودند. این فرشهایی که در داخل موزه نمایش داده شدهاند در حال آسیب هستند. من اینرا میفهمم. ولی مهمتر از آن مخزنی بود که روی آن درخت کاشته بودند و ریشه درخت مخزن را سوراخ کرده بود و هربار که باران میآمد نگران فرشها بودیم. رفتیم و سقف مخزن را ترمیم کردیم. اولویت با آن بود.
سوراخ شدن سقف، آسیبی به فرشهای داخل مخزن نزده است؟
متاسفانه سقف سوراخ شده بود. ولی همکاران آن نقطه را خالی کرده بودند و فرشها آسیب نیدیده است. الان مشکل مخزن در نگهداری از فرشها حل شده است. ولی شیوه نمایش اشکال دارد. فرشهای درشت پارچه را در پاسیوی موزه کنار سرویس بهداشتی به نمایش گذاشته بودند. یک عزیزی در مقطعی تصمیم گرفته بود در پاسیو موزه ملی فرش در کنار توالت آویزان شود. فرش را آویزان کرده بودند و یکطرف آن برگشته بود و لوله شده بود. با چشم عادی هم میشد اعوجاج را روی فرش دید. پیگیری کردم دیدم ۱۲ سال است این فرش نفیس را در آن نقطه آویزان نگاه داشتهاند. در حالی که اگر یک کت و شلوار را یکسال آویزان کنید آسیب میبیند. بنابراین حتما باید این فرشها استراحت کنند و برای نمایش فرشهای درشت پارچه یا باید از فضای حوضهای موزه استفاده کنیم یا برایش ساختمان بسازیم. نمیتوانیم حالا چون چنین فرشهایی داریم حتما آنها را با این شیوه به نمایش بگذاریم. موزه فرش محل پژوهش و گفتوگو و مراوده بوده اما بعد از انقلاب اسلامی که یک تعدادی فرش پیدا شد و بخشی دیگر خریداری شده است این موزه تبدیل به انبار فرش شده است.
موزه فرش با چه تعداد فرش راهاندازی شد؟
۲۲ بهمن ۱۳۵۶ با حدود ۸۰ قطعه فرش موزه ملی فرش ایران راهاندازی شد. تعداد فرش ها کم بود و بیشتر کتابخانه و کافه تریا و آمفی تئاتر مجموعه جذاب بود. چون فرش موضوع عمومی نیست و این موزه هم با موزه گلستان و آبگینه و نقاشی پشت شیشه فرق میکند. در موزه فرش یا توریست میآید یا فعال و طراح فرش. مردم عادی نمیآیند. بنابراین موزه فرش به نوعی زیر پونز مانده بود و من در این مدت توانستم موزه فرش را تبدیل به یک مساله کنم. پیش از این خیلیها نمی دانستند که اصلا موزه فرش کجاست؟
موزه فرش تهویه و نورپردازی مناسبی نداشته و همچنان ضعفهای نورپردازی وجود دارد. هوادهی مناسب به فرشها هم باعث جلوگیری از بیدزدگی و پوسیدگی فرشها می شود وضعیت اکنون چگونه است؟
سیستم تهویه اینجا مثل سایر بخشهایش نیاز به بازسازی داشت، هنوز هم دارد. بخشی از آنرا که فوری بود و مربوط به نگهداری فرش ها در تالار و مخزن بود در اولویت قراردادیم و اصلاح کردیم. مشکلی که سال گذشته و سال قبل از ان وجود داشت آن بود که موزه دو ماه برق نداشت و تهویه نبود. الان این مشکلات برطرف شده است. البته کار سختی بود. مثلا برای تعمیر سیستمها ناگهان به یک قطعهای میرسید که مربوط به ۵۰ سال قبل است و دیگر در این کشور هم حتی نمایندگی ندارد. ساختمان موزه قدیمی است و قطعات تاسیسات موزه به راحتی پیدا نمیشود. ولی توانستیم مشکلات را برطرف کنیم. قبل از بازسازی آمفی تئاتر هم سراغ فرشها رفتیم چون پیش از هر چیز نگهداری فرشهای موجود اهمیت داشت. الان به خود تالار رسیدهایم. شیوه نگهداری و نمایش فرش به شکل کنونی دورهاش گذشته است. نمایش فرش باید روی سطح باشد نه این که روی تار و پود آویزان شود. بنابراین باید تامین اعتبار کنیم برای بخش نمایش فرشها و بخش خصوصی بیاید پای کار و شیوه نمایش فرش را تغییر دهیم.
چه زمانی این اتفاق می افتد؟
آمادهایم به محض این که اعتبارات از بخش دولتی یا خصوصی یا از خیرین تامین شود، شورای فنی تشکیل دهیم. حتی با شرکتهای طراح هم صحبت کردهایم. ولی آغاز کار نیازمند تامین اعتبار است.
از آقای ضرغامی بودجه نخواستید؟
وزارت میراث آنقدر گرفتاری دارد که حتی اگر از روابطمان استفاده کنیم و بودجه تامین کنیم تا این بودجه به اداره میراث تهران برسد و این اداره بودجه ما را تامین کند چیزی تهش نمیماند. باید بتوانیم بخش خصوصی را فعال کنیم. البته آمدهاند و باید تشکر ویژه کرد از آنهایی که سالها با این موزه قهر بودند و الان دارند میآیند به کمک موزه ملی فرش.
چه زمانی باید این تغییر شیوه نمایش فرش ها انجام شود؟
باید تا پایان سال انجام شود. کتابخانه که راه بیفتد اولویت بعدی تغییر در شکل نمایش فرشها است. الان فرشها را مرتب جا به جا میکنیم. چون کارشناسان معتقدد ششماه یک فرش میتواند روی تار و پود نمایش داده شود و بعد از آن حتما باید فرش استراحت کند. بنابراین نمایش فرشها بصورت خوابیده باید انجام شود که تلاش ما تغییر این شکل نمایش تا پایان سال است.
در شیوه فعلی که بیشتر فرش ها در حال آسیب دیدن هستند.
هم آسیب فنی دارند که داریم بخشی از آنرا با آسترها کنترل کنیم. ولی در بحث زیباییشناسی نمایش فرش هم خیلی مشکل داریم. فرش زیبایی داریم که شاهنامه را روایت می کند. ولی چون سقف موزه کوتاه است، بخش های پایینی فرش روی زمین لوله شده است. خب توریستی که میآید از این موزه بازدید میکند چه میگوید؟
جایگاه موزه ملی فرش بالا است اما در یک تصمیم اشتباه در گذشته ۵ موزه ملی که یکی از آنها موزه فرش بود از وزارت میراث فرهنگی منفک شدند و با تقلیل جایگاه به اداره میراث فرهنگی استان تهران واگذار شدند. این یک مشکل جدی است.
استان تهران با این همه آثار تاریخی گرفتاریهای زیادی دارد و طبیعی است، اداره کل میراث فرهنگی استان تهران نتواند آنطور که بایسته و شایسته است به تمام موزهها رسیدگی کند. البته به نظر من این اداره کل توانسته است موزهها را با همین وضعیت هم به خوبی بکشاند. سال ۹۵ مخزن موزه فرش بازسازی شد. موزه آبگینه سال گذشته مرمت شد. البته باید یک مرجع برای موزه های ملی تصمیم بگیرد اما با کلی گویی دردی دوا نمی شود. مساله مدیریت دو امدادی در ایران موضوع است. وقتی اینجا را تحویل گرفتم مدیریت قبلی خیلی زحمت کشیده بود و موزه را سرپا نگاه داشت. ولی توقع داشتم ایشان ۱۰ روز بماند و موزه را به من تحویل دهد. اصلا اشتباه یا درست تصمیم گرفتند نوروزیان را که در رسانهها به عنوان چلمن سیزدهم میشناسند، بگذارند جای یک کارشناس نخبه! بالاخره تصمیم گرفتهاند و من به عنوان مدیر باید این موزه را تحویل دهم. این بلافاصله بگذارم و بروم و نوروزیان سه ماه بچرخد دور خودش تا ببیند اینجا چه خبر است اینها فرصتسوزی است. نباید در تحولات ناراحت شویم و قهر کنیم. من همانزمان که آمدم می دانم باید از پشت این میز یک روز بلند شوم.
برخی میگویند شما تفاوت فرش و موکت را هم نمی دانید.
نمیدانم. اتفاقا خیلی دوست داشتم یکی این سوال را از من بپرسد. فرق فرش و موکت را تشخیص نمیدهم. ولی بعد از یکسال این عملکرد من است. فرشی که ۱۰ سال داشت آسیب میدید آنهایی که فرش را میشناسند و خود را پدرخوانده فرش میدانند کجا بودند؟ من اگر تصاویر را منتشر کنم همه غصه میخورند، حتی آنهایی که فرش را نمیشناسند که این چه وضع نگهداری فرش است؟ حالا بگویید نوروزیان تفاوت فرش و موکت را تشخیص نمیدهد. ولی همین قدر عرضه داشتم که ۷ فرشی که داشت نابود میشد را استراحت بدهم و بگذارم در مخزن، من این موارد را بصورت کوتاه منتشر خواهم کرد. سوالات زیادی دارم. ۱۰ سال فرشی که اینجا آویزان بوده و شکسته کجا بودند این کارشناسان. وقتی درخت می کاشتند روی سقف مخزن کجا بودند این عزیزان؟ من سقف این مخزن را درست کردم بله من فرق فرش و موکت را نمیدانم. مهم نیست که نوروزیان فرق موکت و فرش را نمی داند مهم این است که نوروزیان میرود مشکل نور این موزه را حل میکند. اگر فرش را خانوادگی بشناسید ولی در موزه فرش نتوانید یک فرش را از نابودی نجات دهید به چه دردی می خورید؟ این که مدرک جمع کنیم و بزنیم به در و دیوار که امتیاز نیست. باید این مشکلات را حل کنیم و سوالات من این ها است. یکی از عزیزان در مورد شان موزه صحبت میکرد. درب ورودی موزه فرش دو سال روی زمین بود و مردم از داخل دیوار رفتوآمد می کردند. میگفتند این در جا نمیخورد. من نمیتوانستم اینرا منتشر کنم؟ البته منتشر میکنم. هفته اول اینجا را تحویل گرفته بودم دیدم یک توریست خارجی به سرعت بیرون دوید پرسیدم چه شده، گفتند قضای حاجت دارد. توریست را فرستاندند بیرون موزه رفت داخل پارک لاله برای قضای حاجت، چرا؟ چون سرویسهای بهداشتی خراب بود. نوروزیان فرق فرش و موکت را نمی داند. ولی عرضه دارد سرویس بهداشتی موزه را درست کند. من که قرار نیست در این وزارتخانه پست بگیرم. من که قرار نیست مانند برخی افراد که اینجا از فرشها عکس میگرفتند و بورسیه فلان دانشگاه خارجی میشدند، بورسیه بگیرم. اجدادم هم در کار فرش فروشی نیستند. ولی سوال دارم. یکسال هرچه خواستند گفتند. چلمن سیزدهم را مسخره کردند و این یکی دیگر نوبرش است که میگویند فرق موکت و فرش را تشخیص نمیدهد. من در این یکسال سکوت کردم و آنقدر سکوت کردم که از بایزید بسطامی عبور کردم و به ابوالحسن خرقانی رسیدم. یعنی شدم سلطان العارفین سجاد نوروزیان. برای من کار سختی بود ولی انجام دادم. سکوت کردم. اما بیرحمانه و غیرمنصفانه دروغ گرفتند.
مدیریت سعه صدر زیاد می خواهد
دیگر از سعه صدر گذشته است و نامش عرفان است.
آثار موزه دچار تهدیدات طبیعی هم هستند؟ زمانی موریانهها به ساختمانهای وزارتخارجه در میدان مشق رخنه کردند و مقامات وزارت خارجه از میراث فرهنگی خواستند با این آفات مقابله کنند. در موزه فرش که ساختمانی قدیمی است این تهدیدات وجود دارد؟
خوشبختانه سال ۹۵ مخزن موزه ملی فرش حداقل برای ۲۰ سال آینده از نظر نفوذ حشرات آسیب زننده مشکل ندارد. از مخزن خیالمان راحت است و کنترلهای مختلف کارشناسی هم اتفاق میافتد. اما ساختمان قدیمی است و خیلی هم به آن نرسیدهاند. پارک لاله کلاغ و درخت گردو زیاد دارد و کلاغها گردوها را از بالا به پایین میاندازند تا بشکند و آنها بخورند. سقف موزه مملو از پوست گردو است و این ها منجر به مسدود شدن ناودانها میشدند. وقتی باران میآمد سقف موزه استخر می شد. حفاظی درست کردیم تا مسیر ناودان مسدود نشود. در کتابخانه که الان بازسازی شده چنان نم و رطوبت رخنه کرده بود که فکر میکردید در فیلم جومانجی هستید. مشکل دیگر ثبت ملی بودن ساختمان موزه فرش است. در محوطه بیرون چراغهایی داریم که پوسیده و میخواهیم اینها را عوض کنیم اما نمیتوانیم. چون ساختمان ثبت ملی است. این علمکها خطر جانی دارند. اما نباید دست بزنیم. میخواهیم بخشی را بازسازی کنیم اما نمیتوانیم.
طبیعی است چون قوانین میراث اجازه نمیدهد. تبدیل ۷ حوض به باغچه موزه هم حاشیهساز بود، چون اثر ثبت ملی است.
۷ سازه بیرون از محوطه موزه داریم و آنزمان که حصار کشیدند نمیدانم کدام عقل کلی بوده که حصار را از پشت ۷ حوض رد کرده است و حوضها را داخل خیابان انداخته است. این دغدغهمندها آنزمان کجا بودند؟ اصلا داخل این حوضها آب درش نبوده است که من خالی کرده باشم. اگر ما آب حوض را خالی میکردیم و داخل آن خاک میریختیم شاید میشد این صحبتها را کرد. هر روز که به موزه میآمدید ۷ حوض بوی تعفن ادرار و مدفوع انسان میداد و باید روزانه این موراد را پاکسازی میکردیم. آنزمان این حصارها نبودند و این نقطه یک گذرگاه فرهنگی بود که از موزه هنرهای معاصر میآمد و به پارک لاله میرفت و بعد به هتل لاله. خب شما وقتی این گذرگاه فرهنگی را از بین بردهاید و وسط آن بازارچه صنایعدستی ایجاد کردهاید و حوضها را هم گذاشتهاید بیرون ساختمان که آب هم ندارد، نمیتوانید نخ تسبیح را بیرون بکشید و یک مهره بردارید و بگویید این تسبح است. سیستم آب حوضها بازسازی نشده و لولهها هم ترکیده است. هفت حوض است که هفت ورودی و هفت خروجی آب دارد. لوله ها ترکیده و هیچ جوری نمیتوانید آب بریزید داخل حوضها چون به محض این که آب بیاندازید خالی میشود. برای این که آنجا را بازسازی کنید باید کل آنرا بتراشید. مجدد لوله کشی و زهکشی کنید و پمپها و مخزن را احیاء کنید. آن نقطه تنها ورودی موزه فرش است. شنیدم که چاه آب منطقه امیرآباد هم زیر همین ۷ حوض است و به همین راحتی نمیتوانیم درست کنیم. من یک انتخاب داشتم بین بوی کثافت، مدفوع و ادرار با گل و من گل را انتخاب کردم و با صدای بلند هم میگویم. آگاهانه تصمیم گرفتم و پای آن هم ایستادم. موضوع دیگر این است که تهران دچار کم آبی است. عمده پارک های تهران حوضهایشان خالی است و اصلا منطقی وجود ندارد شما آب را بریزید در این حوضها و تبخیر شود برود.
«چلمن سیزدهم» و بازی با ساختمان ثبت ملی شده موزه فرش
در گزارشهایی که در مورد انتصاب شما منتشر شده بود می گفتند شما مربی آقای ضرغامی در حوزه آموزش شبکه های اجتماعی بودید؟
نه اینجور نیست. آقای ضرغامی بعد از دوره صداوسیما که فارغ شدند و روی نیمکت ذخیرههای نظام نشستند یک تایم فراغت داشتند و در این تایم من و برخی دوستان آمدیم و فضای رسانههای اجتماعی را به ایشان گفتیم. اینها ویژگیهای مثبت آقای ضرغامی بود که مینشیند از یک آدمی که نه سفارشی است نه هیچ چیز دیگر میآموزد.
این دوستی و رفاقت شما خیلی تاثر گذاشت در انتخاب شما به عنوان رییس موزه ملی فرش؟
من آقای ضرغامی را به دلیل ویژگیهای شخصیتی دوست دارم. من خصوصیت کسی که این قدر جسارت دارد که می گوید مردم نیاز به شادی دارند و ما نباید مانع شادیشان شویم، دوست دارم. ضمن این که وقتی شما یک رفیق ۱۰ ساله دارید فرق میکند با کسی که از جایی معرفی شده است. من آدم آقا اجازه نیستم و کاری که به تشخیص برسم باید انجام بدهم انجام می دهم. مثل همین حوضها و جمعآوری فرشهای پاسیو در موزه.
خود آقای ضرغامی میگوید قانون را تا جایی که نشکند میشود خم کرد
آقای ضرغامی دست شما را کامل باز گذاشته است؟
باز گذاشتن دست من به معنای زیر پا گذاشتن قانون نیست و من هم کار غیرقانونی نکردم. خودم رفتم فرش ها را آوردم پایین. برخی میگویند غلط است و مدیر موزه باید صبح به صبح کت و شلوار بپوشد و برود پشت میزش بنشیند. آقای ضرغامی میداند که اگر پشت بام موزه را آب بگیرد بنده آدمی هستم که تا آرنج دستم را در چاه میکنم و مسیر را باز میکنم. خود آقای ضرغامی میگوید قانون را تا جایی که نشکند میشود خم کرد. یک پیشنهاد به یک گروه موسیقی دادهام و گفتهام طرحهای فرشهای موزه یک هارمونی دارد و شما حاشیههای فرش را آکورد کنید و نقش ترنج را تبدیل به ملودی کنید. به دنبال این هستم که از هر فرش یک موسیقی استخراج کنم. کار سختی استولی میتوان به دلیل وجود هارمونی در نقش فرش اینکار را کرد. فکر کنید که حس بصری و شنوایی با هم درگیر یک هارمونی شود. آقای ضرغامی این موارد را میداند. حالا بیاند ما را مسخره کنند و بگویند ماجرای انتصاب چلمن سیزدهم. کاری که میکنم وجدانم راحت است و سرم بالا است.
برخی میگویند چرا مسئولیت کاری که در آن تخصص نداشتید را پذیرفیتد.
تخصص تحول را تنها من داشتم. تخصص یک کلمه دستمالی شده است و لزاما معنیاش این نیست که اگر اینجا موزه فرش است پس مدیرش باید فرش را بفهمد. مدیریت یک تخصص است. مدیریت تحول فوق تخصص است. اگر بخواهید تحول در موزه ایجاد کنید باید کسی را بگذارید که فوق تخصص تحول دارد.
گزارشهایی از سرقت یا جابه جایی آثار موجود در مخزن و تالار موزه ملی فرش وجود داشته است؟
قویا و به شدت این موضوع را تکذیب میکنم. مکانیسم مخزن هم اینگونه نیست که یک نفر چیزی بزند زیر بغلش و برود بیرون. برای این که پلمپ مخزن باز شود باید چندین نفر حضور داشته باشند و این غیرممکن است که برای بیرون بردن آثار همه را همراه کنند.
دیدگاه ها