تهران را با توجه به تنوع و تعدد موزههای ارزشمند تاریخی میتوانیم شهر موزهها هم بنامیم.
از جمله این موزهها میتوان از موزه فرش رسام عربزاده در پاسداران نام برد؛ موزهای که تا دلتان بخواهد رنگ و نقش اصیل ایرانی روی قالیهای دلنواز چشمنوازی میکنند. با ما به تماشای این موزه بیایید.
موزه فرش رسام عربزاده را امروزدختر استاد اداره میکند؛ کسی که سرپنجههای دستانش با هنرقالیبافی بیگانه نیست و در زمینه هنر فرشبافی خبره است. این موزه کانون فعالیتهای فرهنگی، هنری و آموزشی نیز محسوب میشود. این موزه فرش در منطقه ما امروز به یکی از جاذبههای گردشگری تهران تبدیل شده است؛ مکانی که به محض ورود توجهتان به فرشهای زیبا و باشکوه، جلب و هر بینندهای محو و مسحور فرشها میشود. اینجا تابلوهای نقاشی زیبا در تارو پود فرشهای رنگارنگ خودنمایی میکنند. علاقهمندان به هنر فرش دنیا از این موزه بهعنوان گنجینه فرهنگی و هنری ایران یاد میکنند. «ژیلا عربزاده» فرزند استاد رسام عربزاده معتقد است که پدرش به خوبی توانسته ادبیات و فلسفه را به شکل نگارههایی در فرش نمایان کند و سبک خاص خود را در زمینه تولید فرش به وجود آورد.
- استاد رسام که بود
بهتر است قبل از رفتن به این موزه با متولی آن آشنا شوید. زندهیاد «سید ابوالفتح زیدی لطیفی» معروف به «رسام عربزاده» سال ۱۲۹۳ شمسی در تبریز به دنیا آمد. خانوادهاش هنرمند و هنردوست بودند و پدرش «حسین زندی» از مریدان و شاگردان کمالالملک بود؛ کسی که حتی امرار معاش زندگیاش هم از طریق نقاشی و طراحی فرش بود. به همین دلیل سیدابوالفتح از همان کودکی در کنار پدر با طرح و رنگ آشنا شد. البته این آشنایی و همراهی باعث نشد از درس و مشق عقب بماند و در مکتبخانههای آن زمان به فراگیری قرآن و الفبا هم پرداخت.
«مهدی یساولی» پژوهشگر تاریخ تهران درباره زندگی استاد میگوید: «در کودکی رسام دامنه جنگ جهانی اول به ایران رسید.
همین مسئله باعث شد تا گذران زندگی برای مردم بهخصوص در آذربایجان سخت شود. فقر و بیکاری و شرایط نامطلوب زندگی در این سالها بیداد میکرد. به همین علت خانواده رسام مانند بسیاری دیگر برای جست وجوی نان راهی پایتخت شدند. حدود سال ۱۲۹۹ شمسی در تهران رسام به همراه برادرش به مدرسه رفت. تا کلاس سوم ابتدایی را در مدرسه ادیب گذراند. اما در تهران نیز شرایط زندگی و کار برای آنان چندان مطلوب نبود و خانوادهاش ناگزیر به زادگاهشان مراجعت کردند.»
- رسام کوچک محبوب معلمان
رسام در یادآوری شرایط آن روزها حکایت میکند که «روزی نقاشی پدرش را حتی به گرو، برای قرصی نان نستاندند.» در تبریز رسام تحصیل را در مدرسه رشدیه ادامه داد و تا کلاس ششم در همین مدرسه درس خواند. تبحر او در نقاشی مورد توجه معلمان قرار گرفت و با کشیدن پرتره معلمان محبوبیت یافت. تعطیلات تابستان را در مغازه نقاشی پدر میگذراند و در تمام کارها به او کمک میکرد. چون پدرش به علت حادثهای شنوایی خود را از دست داده بود به جای او با دیگران سخن میگفت و در واقع سخنگوی پدرش بود. پدر رسام با کشیدن پرتره و طراحی فرش، روزگار میگذراند. رسام نیز صبحها در یک کارخانه قالیبافی به طراحی میپرداخت و بعدازظهرها نزد پدرش کار میکرد. در همین دوران، رسام در هنرستان تبریز که به سرپرستی رسام ارژنگی تأسیس شده بود، در رشته مینیاتور نامنویسی کرد و مرحله جدیدی در زندگی او آغاز شد.
- مصمم در دستیابی به هدف
بعد از جنگ جهانی اول هنرستانهای متعددی در ایران دایر شدند. رسام هم بعد از راهیابی به دوره هنرستان دوست داشت هنر پدر را علمی ادامه دهد. به همین دلیل در رشته صنایع مستظرفه هنرستان تبریز ادامه تحصیل داد تا قالیبافی، طراحی، مینیاتوری و مجسمهسازی را بهصورت علمی یاد بگیرد. اما یکی از آرزوهای بزرگ او در آن سن و سال مهاجرت به تهران و تحصیل در هنرستان صنایع قدیمیه بود. هرچند پدرش مخالف این خواسته او بود اما بالاخره موفق میشود با اندک پساندازی که برای خود دست و پا کرده راهی تهران شود. سفر او به تهران همان و شروع فصل جدید زندگیاش همان. او در تهران علاوه بر تسلط بر رشتههای هنری مانند مینیاتوری و طراحی فرش در عرصه طراحی کاشیهای هنری هم برای خود صاحب سبک میشود و با شروع جنگ جهانی دوم دوباره به زادگاهش برمیگردد و این بار کار و کسب هنری خود را در همان مغازه پدری با تجارب جدیدی که از تهران کسب کرده بود آغاز میکند. اما در زمان کوتاهی تصمیم میگیرد در جای دیگری کارش را بسط دهد.
- قالیبافی و زندگی جدید
یساولی میگوید بعد از اینکه رسام مستقلاً به طراحی فرش و آموزش نقاشی پرداخت کمکم جذب بافت قالی شد اما ازاستطاعت چندانی برخوردار نبود. به همین دلیل نخستین فرش خود را ناگزیر با قرضی که از یک دوست گرفت به پایان برد و فرش را در ازای بدهی از دست داد. با بافت این فرش تجربهای آغاز شد که محور اصلی فعالیتهای رسام در زندگی پربار آتی اوست. رسام تجارب و تواناییهای خود را در نقاشی با بافت قالی به هم آمیخت و در همان آغاز راه به دستاوردهای مطلوبی رسید. بافت یک فرش از چهره یک فرد سرشناس نمونهای موفق از تلاشهای اولیه اوست. این فرش پس از اتمام بافت به سرعت به فروش میرود و به تهران آورده میشود.
- بدعتی نو در صنعت فرش
رسام با آثارش بدعتی نو در صنعت فرشبافی ایران آغاز کرد و زمینههای ترویج بافت پرتره، تصاویر بناهای تاریخی و طرحهای مینیاتوری را فراهم کرد. حتی بافت آرم شرکتهای تجاری هم از ابتکارات اوست.
رسام در سال ۱۳۴۵ شمسی نمایشگاهی از فرشها و طراحیهای نوینش را در کارگاه خصوصیاش برپاکرد. همین باعث شد تا مردم بیشتری با خلاقیتهای هنری او آشنا شوند. ۷ سال بعد در خانه آفتاب و انستیتو گوته دوستداران فرش ایرانی را با نوآوریهای خود متحیر کرد. اما مقدمات تأسیس موزه فرش را سال ۱۳۵۶ با جمعآوری فرشهای نفیس فراهم کرد و سال ۱۳۷۳ این موزه را با اهدای ۶۶ قطعه فرش اصیل ایرانی از جمله فرشهای نفیس خود با همکاری شهرداری تهران و افتتاح بنیاد فرهنگی و هنری فرش رسام عربزاده راهاندازی کرد.
این موزه در دادگاه لاهه نیز به ثبت بینالمللی رسیده است. یکی از معروفترین آثار استاد، فرش شاهنامه است که موزه ژاپن، این اثر زیبا را ۱۱ میلیون دلار قیمتگذاری کرد ولی استاد راضی به فروش این اثر گرانبها نمیشود. برای این اثر ۹ سال وقت میگذارد و از ۸۷۰ رنگ مختلف استفاده میکند. در حاشیه فرش از وقایع شاهنامه مانند کاوه آهنگر و... استفاده شده است. استاد بزرگ فرش با شهرت بینالمللی خاضعانه همه عمر خود را وقف هنر کرد. بسیاری از زنان و خانوادههای سفیران کشورهای مختلف در تهران هنر فرشبافی را از استاد فرا گرفتهاند. استاد عربزاده سال ۱۳۷۵ در ۸۲ سالگی در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
دیدگاه ها