بنیامین نجفی
نشستن پای کلامش شبیه به کشف اسرار هزارتویی است که از دل تاریخ، ادبیات و هنر بیرون آمده است. اسراری از جنس قصههای نظامی گنجوی، سرشار از نصایح پیران به جوانان، پدران به پسران، مانند اندرزهایی که عنصرالمعالی کیکاووس به فرزندش گیلانشاه در«قابوس نامه» آورده است، راه و رسم درست زیستن و به بیراهه و کج راهه نرفتن، منیتها را رها کردن و دیگری را در منظومه ذهنی خود تصور و تجسم کردن. مسیر و راهی که او طی کرده بر چنین مبانی و اصولی استوار است.
اصول و مکتبی که احترام به گذشتگان و سنتهای تاریخی از یکسو و وقف کردن خود برای جوانها از دیگر سو جزء جداییناپذیر آن است. اشتیاق به یادگیری در وجودش آشکار بود، در همان ایام نوجوانی و خام دستی در مکتب پدرش و دیگر بزرگان شهر قم درس آموخت، نصایح آنان را فراگرفت و با ظرافتهای کار آشنا شد. یاد گرفت برای کشف اسرار، در مسیرهای تاریک و شناخته نشده قدم بگذارد. در یکی از آن روزهایی که متون قدیمی و تاریخی را در کتابخانهها ورق میزد و مشغول تکمیل دانستههایش بود، به یکی از آن اسرار پی برد. راز «گل رز». رازی که تبدیل به طرحی شد تا فرش دستباف ایرانی در فصلی جدید، خود را در قاب آن تعریف کند. ابوالفضل رجبیان در کنار پدرش مرحوم یدالله رجبیان از میان هزاران نقش و رنگ، طرح «گل رز» را به دار قالی زدند. طرحی که هویت فرش رجبیان شد، طرحی که نه تنها فرش و قالیَ قم را در داخل به همگان شناساند، بلکه به فرای مرزها رفت و جایگاه خود را تثبیت کرد. ابوالفضل رجبیان هنرمند و صنعتگری بی ادعاست که در کنار حفظ سنتها و بهرهگیری از مهارتهای پیشینیان، خود را به دانش و علم روز مسلط کرد تا الگوی جدیدی را از فرش دستباف به مردم عرضه کند. او با افتخار از فرش قم سخن میگوید و برای آن جایگاهی رفیع قائل است. او قم را قطب تولید فرش ابریشم میداند و میگوید تولیدکنندگان فرش دستباف قم به جای آنکه بر طراحیهای دیگر فرشهای ایرانی تکیه بزنند، سبکی خاص را ابداع کردند که در کنار حفظ هویت ایرانی، از سایر فرشهای دستباف قابل تمایز است. رجبیان مردی از میانه تاریخ است. مردی که سنتیهای «هنر- صنعت فرش دستباف» را به اندیشهها و ایدههای نو گِره زد. رجبیان بر این باور است که نیروی جوانی، انگیزه و عشق به کار مهمترین عواملی بوده که او را در زندگیاش به نقطه فعلی رسانده است. او همیشه به اخلاق کاری که میراث پدرش بوده پایبندی نشان داده و این نصحیت پدر را سرلوحه کار خود قرار داده است: «همیشه سرمایه خود را در سه کفه ترازو قرار بده، یک کفه وجه نقد، یک کفه موجودی جنس و کفه دیگر طلب از دیگران تا اگر خدای ناکرده از این سه کفه یکی را از دست دادی، دو کفه دیگر حالت تراز خود را حفظ کنند و لطمهای به تو وارد نشود.»
شنیدهایم که فرش دستباف در خانواده رجبیان قدمت زیادی دارد، بهعنوان اولین سوال کمی برایمان از خودتان، خانوادهتان و همین طور نحوه ورودتان به عرصه فرش دستباف بگویید؟
من در سال ۱۳۳۴ در شهر قم و در یک خانوادهای مذهبی متولد شدم. پدرم حاج یدالله رجبیان به کار تولید فرش مشغول بودند و من هم در ایام تعطیلات تابستان در دوران مدرسه به ایشان کمک میکردم و از همان زمان کار را از صفر شروع کردم. مرحوم پدرم در آن زمان یکی از تولیدکنندگان بهنام فرش بودند، به یاد دارم که در آن زمان هم مرحوم پدرم و هم مرحوم حاج علی رشتیزاده از تولیدکنندگان شناختهشده فرش دستباف بودند. این دو در کنار هم بهطور مشترک کارخانه حلاجی پشم را در قم راهاندازی کردند و پشمهای حلاجی شده را که توسط خانمها دستریسی و به نخ خامه تبدیل میشد، در فرشهای خود به کار میبردند. آنها در همین کارخانه نخهای تولیدی را به فرشهای نفیس تبدیل میکردند. در آن زمان کارخانه دیگری در قم و شهرهای اطراف وجود نداشت و اکثر تجار از کرمانشاه، سنندج، اراک، بروجرد و گلپایگان پشمها را به قم میآوردند و این پشمها در کارخانه پدرم حلاجی میشد. مرحوم پدرم به تدریج قالیهای پشمی را تبدیل به گل ابریشم کرد، میتوانم ادعا کنم او اولین کسی بود که بافت قالی تمام ابریشم را در قم شروع کرد. بعد از آن به تدریج تولیدکنندگان دیگر که البته تعدادشان هم خیلی کم بود، بر اساس همین الگو قالیهای خود را تبدیل به گل ابریشم و تمام ابریشم کردند.
من در دوران تعطیلات مدارس نزد پدرم برای کار میرفتم. این باعث شد که هم اصول کار را یاد بگیرم و هم به پدرم کمکی کنم. دوران ابتدایی و دبیرستان را در قم تمام کردم، وقتی به کلاس ششم ریاضی رسیده بودم و خودم را برای کنکور آماده میکردم، یک روز مرحوم پدرم مرا صدا زد و درباره آینده کاری و زندگیام سوالاتی پرسید. پدرم گفت که اگر میخواهی تحصیلات عالیه و دانشگاه را ادامه دهی انتخاب خودت است؛ اما به من پیشنهاد کرد که به کار تولید فرش دستباف وارد شوم و راه او را ادامه دهم. نظر پدرم این بود که من آینده خوبی در این زمینه دارم؛ چون عشق و علاقه به فرش را از همان زمان در من دیده بود؛ اما با این وجود انتخاب را به خودم واگذار کرد و هیچ اجباری برای اینکه من به تولید فرش وارد شوم وجود نداشت.
اما شما به نصیحت پدرتان عمل کردید. بعد از ورود به تولید فرش دستباف، تحصیل را رها کردید یا در کنار کار توانستید ادامه تحصیل بدهید؟
بله، همان زمان نظر و نصیحت پدر را با جان و دل پذیرفتم و تصمیم گرفتم در کنار ایشان به کار تولید فرشهای هنری مشغول شوم و از سال ۱۳۵۲ یعنی زمانی که در رشته ریاضی دیپلم گرفتم کار را بهصورت جدی و رسمی شروع کردم. این تصمیم من باعث نشد که تحصیل و درس خواندن را رها کنم، بلکه توانستم در کنار کار و تولید فرش در ظرف دو سال و ۹ ماه، ۱۴۸ واحد درسی را بگذرانم و از دانشگاه تهران لیسانس علوم اداری بگیرم.
شهرهایی مثل تبریز واصفهان از سدههای گذشته تا کنون بهعنوان قطبهای فرش دستباف ایرانی شناخته شدهاند، فرش قم در این میان چه جایگاهی دارد؟ مهمترین ویژگیها و وجه تمایز آن با سایر فرشهای ایرانی چیست؟
سابقه قالیبافی در قم حدودا به یک قرن پیش برمیگردد. تبریز، اصفهان و کرمان از قدمت بسیار زیادی در این زمینه برخوردار هستند و بهعنوان مراکز فرش دستباف ایران شناخته میشوند؛ اما فرش قم با وجود اینکه ۱۰۰ سال از عمرش میگذرد، پیشرفت قابل توجهی داشته است. در توصیف دستبافتههای فاخر قم میتوان به نوشته محقق و بازرگان معروف، «سیسیل ادواردز» اشاره کرد. او که درباره فرش ایران مطالعات و تحقیقات جامعی انجام داده است، میگوید: «اگر از من سوال شود کدام یک از مراکز قالی بافی ایران اصیلترین نوع قالی را خلق کرده است، بدون تردید پاسخ من شهر قم است.» البته همان طور که گفتم شهرهایی مثل تبریز، اصفهان و کرمان پدید آورنده نفیسترین قالیها بودهاند و قالیبافی در آن شهرها سابقه طولانی دارد، اما استان قم برای تولید فرش دستباف از هیچ شروع کرده است. بازرگانان و طراحان فرش قم به سهولت میتوانستند از طراحیهایی که در گذشته در ایران معمول بوده بهره گیرند؛ اما چنین کاری نکردند، بلکه سبکی خاص برای خودشان ابداع کردند که کاملا ایرانی بود و در عین حال از انواع دیگر قالیهای ایرانی قابل تمایز بود. در حال حاضر هم استان قم را میتوان قطب تولید فرش ابریشم نامید که ۹۰ درصد تولیدات آن صادراتی است.
اولین تجربه حرفهایتان در تهیه و درست کردن فرش دستباف چطور اتفاق افتاد؟
اولین باری که بهطور حرفهای کار را شروع کردم یک قالی کوچک ۹۰×۶۰ را به دار قالی زدم، پس از اینکه کار به اتمام رسید توانستم آن را به قیمت هزار تومان بفروشم. از این اتفاق بسیار خوشحال بودم؛ چون فروش این قالی ۲۰۰ تومان برایم سودآوری داشت. خریدار قالی تاجری از تهران به نام مرحوم حاجحسین آگهی بود. ایشان بعد از اینکه قالی را خرید، مرا به ادامه کار ترغیب کرد و با انگیزهای که دادند از من خواستند باز هم مثل همان قالی را درست کنم. البته در کنار انگیزههایی که به منتقل میشد، علاقه بسیار زیادی که خودم به تولید فرش و قالی داشتم در ادامه راه به من کمک کرد، به دلیل همین علاقه سعی کردم درباره فرشهای قدیمی تحقیق و پژوهش کنم و برای این کار کتابهای مهم داخلی و خارجی را که در زمینه فرش دستباف نوشته شده بود مطالعه کردم تا اطلاعاتم را بیشتر کنم.
در آن زمان طراحی و نقشهای فرشهای رجبیان چگونه بود؟ در طراحیها چه سبک و شیوهای را دنبال میکردید؟
در همان دورانی که مشغول تکمیل دانستههایم بودم، طرح «گل رز» را همراه با پدرم طراحی کردیم و به مرحله تولید رساندیم، طرحی که بسیار موفقیتآمیز و عالی بود. در سال ۱۳۶۴ پدرم به رحمت ایزدی رفتند و من کار را با جدیت تمام دنبال کردم. در زمینه طراحی کارها تلاش کردم طرحهای گل رز را ادامه دهم، این استمرار و تاکید بر این شکل از طراحی باعث شد که سبک گل رز در بسیاری از نقاط دنیا به نام رجبیان شناخته شود. تقریبا در همین مقطع زمانی یعنی در سال ۱۳۶۵ بود که برند رجبیان را بهطور رسمی ثبت کردم و در مرحله بعد هم برند را به ثبت بینالمللی در WIPO (سازمان جهانی مالکیت فکری) رساندم و ادامه کار را با اشتیاق و علاقه پیگیری و دنبال کردم. این عشق به کار به اندازهای بود که وقتی یک قالی را که از دار میافتاد و کارش به اتمام میرسید، نظاره میکردم مطلوبیت نهایی آن نسبت به قیمت آن برایم ارزش خیلی بیشتری داشت. نگاهم این بود که میتوان با حفظ مشتریهای قدیم، نسبت به ایجاد نوآوری و رفتن به سمت کارهای تلفیقی در جهت دست یافتن به طرحهای نوین و خلاقانه هم اهتمام کرد. در مجموع همین نوع نگاه باعث شد که برای خودم دارای سبک شوم تا جایی که همکاران ما از سبک و طرحهای فرش رجبیان اقتباسهای زیادی انجام دادند. امروز هم ما طراحانی داریم که زیرنظر مستقیم خودم و با هماهنگی کامل به شکل بسیار ظریف و دقیق کار طراحی انجام میدهند و قلم میزنند.
بعد از این مراحل و تثبیت شدن برندتان، چه اقداماتی برای توسعه فرش رجبیان انجام دادید؟ چطور به بازارهای صادراتی راه پیدا کردید؟
برای پیشرفت و ارتقای کار و تولیدمان به کشورهای زیادی سفر کردم و به کتابخانههای مختلف در آن کشورها مراجعه کردم تا درباره فرش مطالعه کنم. در کنار مطالعه، گلهای طبیعی میخریدم و از آنها در طراحی فرشمان استفاده میکردم. به تدریج تولیدیمان را توسعه دادیم و به کشورهای مختلف صادر کردیم. در ادامه مسیر هم در جهت تکمیل تولیدمان اقدام به تاسیس شرکتی به نام شرکت صنایع ابریشم کردیم تا نخهای بافت کارمان را در همین کارخانه رنگرزی تولید کنیم. این شرکت امروز شاید مدرنترین کارخانه رنگرزی پشم، نخ پشم و نخ ابریشم در ایران باشد.
مقاصد اصلی صادراتیتان کجا بود؟
به کشورهای مختلفی صادرات داشتیم؛ اما مقصد اصلیمان ژاپن بود که حدود ۲۰ سال بهصورت منوپل در این کشور تولید فرش میکردیم. امروز هم تولیدات ما در ژاپن طرفداران بسیاری دارد و برند ما در این کشور از شهرت خاصی برخوردار است. سعی ما همیشه این بوده است که سلیقه مشتریهایمان را بشناسیم، اینکه چه طرح و رنگی مورد پسندشان است تا بر اساس آن تولید کنیم.
مهمترین مولفههایی که همیشه در کارتان لحاظ کردهاید چه بوده است؟ آیا شعار و اصول خاصی داشتید که همیشه به آن تکیه کنید و آن را سرلوحه کارتان قرار دهید؟
فاکتورها و عوامل مختلفی دست به دست هم داد تا توانستم به این موفقیت نسبی دست پیدا کنم، به نظرم نیروی جوانی، انگیزه و عشق به کار مهمترین عواملی بود که در رسیدن به موفقیت برای من تاثیرگذار بود. من معتقدم موفقیت مطلق نیست، بلکه امری نسبی است. همیشه به مشاوره بزرگان به ویژه توصیههای پدرم توجه داشتم، یکبار مرحوم پدرم نصیحتی به من کرد که آن را برای همیشه سرلوحه کارم قرار دادم. پدرم به من گفت: «همیشه سرمایه خود را در سه کفه ترازو قرار بده، یک کفه وجه نقد، یک کفه موجودی جنس و کفه دیگر طلب از دیگران تا اگر خدای ناکرده از این سه کفه یکی را از دست دادی، دو کفه دیگر حالت تراز خود را حفظ کنند و لطمهای به تو وارد نشود.» این نصیحتی بود که همیشه در تمام طول کارم به آن توجه داشتم.
خیلیها معتقدند کار فرش آن هم از نوع دستباف قبل از آنکه یک کار تولیدی و صنعتی باشد، یک کار هنری است. نظر شما چیست؟
مطمئنا اول باید یک دید هنری نسبت به فرش داشت؛ چون فرشهای هنری دارای ارزش افزوده بالایی هستند. ما رقبایی مثل هند و پاکستان داریم که فرشهای خوبی تولید میکنند و از نظر هزینه تولید با ایران رقابت دارند؛ ولی به لحاظ هنری به پای فرشهای ما نمیرسند. باید کسانی که میخواهند در این عرصه فعالیت کنند، بهخصوص جوانهای ما به این امر واقف باشند که تولید فرش دستباف به تمام معنا، یک کار هنری و تولیدی است. فقط باید عشق به کار داشت و پلهپله در این راه نردبان ترقی را پیمود. من خودم را وقف این راه کردهام و هر کمک یا مشاورهای که از دستم بر بیاید برای جوانان این کشوردر رابطه با تولید فرش و طراحیهای آن انجام میدهم. سعی میکنم در حد بضاعت خودم در خدمت این هنر و تولید باشم؛ چون از آن لذت میبرم.
فرش دستباف از سالهای گذشته تا کنون بهعنوان یکی از کالاهای سنتی جزو مزیتهای صادراتی ما بوده است. امروز چقدر از این مزیت به خوبی استفاده میشود؟
فرش دستباف یکی از اقلام مهم صادرات غیرنفتی ما بهحساب میآید، اگر دولت بسترهای لازم را برای تولید و صادرات فرش دستباف فراهم کند و جوانان هم به این کار علاقهمند و ترغیب شوند، میتوان فرهنگ این مرز و بوم را صادر کرد. همچنین به دلیل ظرفیتهای بالایی که این هنر - صنعت از آن برخوردار است، میتواند اشتغالزایی و ارزآوری را با خود به همراه داشته باشد. کار تولید فرش، خلق یک اثر هنری و دارای ارزش افزوده بالا است که امروز فعالان این عرصه و جوانهای ما باید به آن توجه خاص داشته باشند؛ چون وابستگی تولیدی ما به خارج از کشور بسیار اندک است و این موضوع به لحاظ صادراتی برای ما یک مزیت مهم به حساب میآید. اما شاید سوالهای اصلی این باشد که چگونه میتوانیم در امر تولید و صادرات رقابتپذیریمان را توسعه دهیم یا چطور میتوان به یک نقطه مطلوب در صادرات رسید و آن را حفظ کرد؛ قطعا ما امکان جهش صادراتی داریم؛ چون اقتصاد ما بُنیه و توان آن را دارد. باید برای جهش صادراتی قیمت تمامشده مناسب داشت و با عواملی که میتواند باعث بیاعتبار شدن کالای ایرانی شود، مقابله کرد. درست است که بازارگشایی صادراتی در دست فعالان اقتصادی و بخش خصوصی است؛ اما باید توجه کنیم، تسهیلکنندگان این مسیر دیپلماتها هستند. دیپلماسی کشور باید در خدمت صادرات تجهیز شود. باید تسهیل امور جزو ماموریتهای ذاتی سفرای ما در نقاط مختلف دنیا تلقی شود. همچنین باید بر رابطه میان سرمایهگذاری خارجی و صادرات تاکید شود، تجربه کشوری مثل چین به ما ثابت کرده است که ورود سرمایه خارجی تضمینی برای صادرات کالا است. در همین راستا توجه به مزیتهای دیگری از جمله مزیتهای جغرافیایی و ترانزیتی بسیار حائز اهمیت است.
بازار و تولید شما این روزها چقدر دچار نوسان یا موانع صادراتی است؟ چون امروز برخی از صادرکنندگان بهویژه صادرکنندگان محصولات و کالاهای سنتی بسیار از شرایط موجود برای صادرات گلایهمند هستند.
کار تولید فرش دستباف در مقاطعی دچار رکود و نوسان بازار شده است؛ اما اگر یک تولیدکننده فرش دستباف با پشتکار مسیرش را ادامه دهد و در کارش کم نیاورد، میتواند به موفقیت برسد و از کار خودش راضی باشد. من هم همیشه سعی کردهام که تولید امروزمان بهتر از تولید دیروزمان باشد تا در بازار هدف ماندگاری داشته باشم. ممکن است بازاری در یک کشور پیدا شود؛ ولی ماندگاری در آن بازار مهم است که باید برای آن برنامه داشت، نگاه من ماندگاری و تداوم کار است. البته اگر بخواهیم نگاه تاریخی به روند تولید این هنر - صنعت داشته باشیم، فرش دستباف ایران در طول زمان و دورههای مختلف افتوخیزهای زیادی داشته است. بهعنوان مثال، در یک دوره ۱۰۰ ساله در زمان صفویه، عصر طلایی فرش دستباف ایران رقم خورده است و امروز هم اکثر قالیهایی که زینتبخش معروفترین موزههای دنیاست، متعلق به همین دوره تاریخی است. در دوره صفویان هنر - صنعت فرش از سطح تولید روستایی به سطح کشوری ارتقا پیدا کرد و حتی در کتاب تاریخ «راجر سیوری» که در مورد عهد صفویه نوشته شده آمده است که شاهعباس صفوی در کنار کاخهای چهلستون، کارگاه قالیبافی دایر کرده بود و حتی زیگموند، پادشاه لهستان به شاهعباس سفارش بافت قالی داده بود. اما بعد از این دوره تولید و بافت قالی ایرانی افتوخیزهای زیادی داشته تا بهدست ما رسیده است. اگر ما بتوانیم سهم دانایی خود را در تولید فرش دستباف بهخوبی به کار ببندیم، مطمئنا صاحب برند خواهیم بود و برندمان در دنیا حرفی برای گفتن خواهد داشت.
امروز موانع کسبوکار کم نیست و خیلی از جوانها ترجیح میدهند اگر سرمایهای دارند آن را به بازارهای غیرمولدی ببرند که در کوتاهمدت برایشان سودآوری دارد. در شرایط فعلی میتوان صنعت یا تولیدی را راه انداخت و ضرر نکرد؟
درست است. امروز تولید کشور با مشکلات عدیدهای روبهرو است و فضای کسبوکار موانعی دارد که میتواند باعث دلسردی جوانان ما شود. در حال حاضر ما بیشتر از خودتحریمی رنج میبریم و این مساله مشکلاتی را ایجاد کرده است. باید در رفع این موانع تلاش شود؛ چون در همین شرایط هم میتوان ادعا کرد که تولید و صادرات فرش دستباف میتواند سهم مهم و قابل توجهی از اقتصاد کشور داشته باشد و از جنبههای مختلف برای اقتصاد کشور مفید باشد. خوشبختانه امروز جوانانی هم هستند که وارد این کار شدهاند و با خلاقیت قالیهای بهروزی را تولید میکنند که این اتفاق جای خوشحالی دارد.
به غیر از تولید فرش، علاقهمندی دیگری هم دارید که برایش وقت بگذارید؟
بله. در زمانهای فراغت کتابهای دینی و عرفانی مطالعه میکنم، البته سعی میکنم مشغله زیادی برای خودم ایجاد نکنم. من عقیده دارم که باید طوری فعالیت کرد که از آن لذت برد، نه آنکه مدام برای خودمان دغدغه ذهنی درست کنیم.
بهعنوان سوال آخر، امروز مهمترین آرزویتان از منظر یک تولیدکننده با سابقه فرش دستباف چیست؟
آرزویم این است که تمام جوانان این مرز و بوم که علاقهمند به هنر - صنعت فرش دستباف هستند و در مشاغل وابسته به آن مشغول هستند، موفق باشند و بتوانند تولیداتشان را به مقاصد و بازارهای هدف صادرکنند؛ آن هم به گونهای که در آن بازارها ماندگاری و تداوم داشته باشند. از این طریق میتوان نام ایران را سربلند کرد؛ چون فرش ایران پرچم دوم ایران است. البته باید در کنار توجه به جوانان، به پیشکسوتان هم احترام گذاشت و از زحمات آنها قدردانی کرد.
دیدگاه ها