دکتر منوچهر ارجمند (1309-1400)، پزشک خدوم و نیکوکار گرانقدر، سرانجام پس از عمری درمانگری و کارآفرینی روز پنجشنبه 29 مهر 1400 ، دیده از جهان فرو بست و مردم حقشناس دیار کریمان، به ویژه جامعه پزشکی کرمان را به سوگ نشاند. او که بیش از نیم قرن عمر با برکت خود را در راه درمان دردمندان و همزمان، ساخت فضاهای درمانی صرف کرد، سرانجام دعوت حق را لبیک گفت و در جوار رحمت خداوندی آرام گرفت.
سخن حجت الاسلام و المسلمین صباحی در مراسم تشییع پیکر آن شادروان، به عنوان اقّل سپاس مردم کرمان است که در بیانی به این مضمون گفت: خانواده ارجمند از شایستهترین خانوادههای کرمانی به شمار میروند و به اعتبار این زبانزد معروف که «الاسماء تنزل من السماء»، نام «ارجمند» به راستی زیبنده افرادی از این تبار است که جز شولای خدمتگزاری بر قامت خود نیاراستند و غیر از خاطره خویش، بر جای نگذاشتند و چه خردمند بود «محمدبن جعفر» که وقتی خواست فامیلی برای خود برگزیند، «ارجمند» را انتخاب کرد، گویی میدانست بسی با مسمّاست و شایسته آن رفتار و کردار خواهد بود.
دکتر منوچهر ارجمند، پیش از آنکه یک پزشک و صاحب تخصص باشد، معلم اخلاق و نیکوکاری و تلاش بود و اعتقاد داشت که تا آخرین دم حیات، باید پویا و خدمتگزار بود و با چنگ و دندان این راه را ادامه داد، کما اینکه در نود سالگی و در عین بینیازی، باز هم از ابتدای وقت اداری در بیمارستان حضور مییافت، به بخشهای مختلف سر میزد، کاستیها را یادداشت میکرد و برای رفع تنگناها و مشکلات بیمارستان شخصاً پیگیر بود.
سر سلسله این خاندان، مردی است که اگر چه از دامان فقر برخاست و حتی به دلیل تهیدستی امکان تحصیل نیز برایش فراهم نشد، با این همه «به غمزه مسألهآموز صد مدرّس شد»؛ آنگونه که به جرأت میتوان گفت بسیاری از استادان علم اقتصاد و بزرگان علم اخلاق باید در محضر او حضور پیدا کنند و درس بیاموزند. شادروان محمد ارجمند در سایه نبوغ و استعداد کمنظیر و پشتکار و تلاشی که همواره مثالزدنی است، تمامی همت خود را به کار گرفت و از هیچ، همه چیز آفرید و دفتری از تجربیات گرانسنگ خود را برای آیندگان بر جای گذاشت تا نسلهای پس از او بدانند که «خواستن، توانستن است». کدام تصویر روشنتر از این که مردی با دست تهی و در عین نیاز به ابتداییترین امکانات زندگی، صخرههای ناملایمات را به سخره بگیرد و از دشواریها پلکانی بسازد و تا ستیغ پیروزیها قد برافرازد؟ شادروان حاج محمد ارجمند، آن گاه که در سایه همت و تلاش، مال و منالی به دست آورد و قدم در راه ساخت بیمارستانی برای مردم دیارش گذاشت، هرگز با خود نگفت «این مال که میراث بازمانده از پدر نبوده و من آن را با خون سر انگشتان دست و بافت قالی و تلاش شبانهروزی بهدستآوردهام، پس چرا آسان ببخشم؟» حتی اگر این استدلال را نیز مبنای روا داشتن چراغ به خانه و حرام دانستن آن به مسجد اعلام میکرد، چندان دور از ذهن نبود؛ اما او اوج ایثار و کرامت را به تماشا گذاشت و بخش عمدهای از مال خود را به درمان مردم شهرش اختصاص داد.
وجه تمایز دیگر این کارآفرین و چهره خدمتگزار کرمانی، بلندای اندیشه و روشنای تفکر اوست که مانند برخی دیگر از صاحبان مال و منال، فرزندان و نزدیکان خود را به مالاندوزی و امور اقتصادی جدا از کسب معرفت فرا نخواند؛ بلکه نخستین توصیه او فراگیری و دانش و ایجاد زمینه بایسته برای عرضه خدمت همه جانبه بود و چنین است که فرزندان و خویشان و نزدیکان او نیز به زیور دانش آراسته شدند، آنگونه که شادروان دکتر منوچهر ارجمند، فرزند خلف حاج محمد ارجمند، بانی بیمارستان به خلعت پزشکی آراسته بود و برادر دیگرش در رشته مهندسی تحصیل کرده، نوهاش در همین راستا گام برداشته، خواهرزادهاش، نخستین بانوی متخصص تاریخ پزشکی کرمان است و…
باری دکتر منوچهر ارجمند، پیش از آنکه یک پزشک و صاحب تخصص باشد، معلم اخلاق و نیکوکاری و تلاش بود و اعتقاد داشت که تا آخرین دم حیات، باید پویا و خدمتگزار بود و با چنگ و دندان این راه را ادامه داد، کما اینکه در نود سالگی و در عین بینیازی، باز هم از ابتدای وقت اداری در بیمارستان حضور مییافت، به بخشهای مختلف سر میزد، کاستیها را یادداشت میکرد و برای رفع تنگناها و مشکلات بیمارستان شخصاً پیگیر بود.
دکتر منوچهر ارجمند نه تنها از میراث به جا مانده پدر بهره شخصی نبرد، بلکه درآمد و حاصل پزشکی خود را هم خرج ساخت و ساز قریب۳۵۰۰ متر مربع بخش جدید بیمارستان کرد و ۴۶ تخت در فضایی استاندارد و منطبق با پروتکلهای درمانی به قسمتهای قدیمی افزود، آنگونه که امروز مجموعه بیمارستانی ارجمند جمعاً با ۱۱۰ تخت یکی از پشتوانههای ارزشمند درمانی،برای مردم کرمان به شمار میرود.
علاوه بر این، مجموعه تجاری دیگری در خیابان شهید رجایی احداث کرد تا بتواند با درآمد حاصل از آن، قسمتی از هزینههای کلان و قابل توجه این بیمارستان وقفی و خصوصی را تأمین کند و بیماران نیازمند را زیر پوشش درمان رایگان قرار دهد. همین یک سال پیش، او قسمتی از بیمارستان را در اختیار انجمن «محک» که کودکان مبتلا به سرطان را حمایت میکند قرار داد و با همراهی جمع دیگری از نیکوکاران شهر، بخشی با ۱۰ تخت ساخت و تجهیز کرد و هم اکنون پذیرای کودکان مبتلا به سرطان است.
برای این طبیب آموزگار فرقی نمیکرد که مخاطبش چه کسی است؛ زیرا اولین اصل در برخورد با دیگران را اخلاق و ادب و تواضع میدانست و حتی در هشدار به کارکنان خاطی نیز از پهنه ادب بیرون نمیرفت و شأن و شخصیت افراد را نادیده نمیگرفت. در برخورد با مراجعان، لبی به خنده گشوده داشت و نهایت تواضع را به تماشا میگذاشت. نکته قابل توجه اینکه او بخش عمدهای از زندگی خود را در کشورهای سوییس، انگلستان و آمریکا به تحصیل گذرانده و با شیوه غربی خو گرفته بود، اما همانگونه که خدمتگزاری در شهر و دیار خود را بر ماندن در آن سرزمینها برتری بخشید، راه و رسم زندگی سنتی را نیز بر زندگی مردمان بیگانه ترجیح داد و تمامی تلاش خود را به کار گرفت تا یکی ایرانی تمامعیار باشد. دکتر منوچهر ارجمند کوشید تا فرزندان خود را نیز به پذیرش سفارش پدر وادارد که همواره عرضه خدمت به هموطنان و همشهریان خود را بر زندگی آسوده در دیگر کشورها ترجیح میداد و توصیه میکرد به فرزندان خود نیز انتقال دهند؛ کما اینکه فرزند او نیز پس از اتمام تحصیلات و اخذ تخصص پزشکی به کرمان برگشت و هم اکنون در بیمارستان پدربزرگ و بنایی که پدرش اخیراً ساخت مشغول کار درمان است و نگذاشته چراغ برافروخته خاندان ارجمند در این دارالشفاء خاموش شود.
گفتنی است که مهندس هوشنگ ارجمند، فرزند دیگر محمد ارجمند و برادر شادروان دکتر ارجمند نیز در اطاعت از شیوه و پند پدر، بنای ارزشمندی برای آموزش کودکان استثنایی کرمان (روبروی کتابخانه ملی) بنا کرده و دعای خیر کودکان معصومی که نگاه و زبانشان به روی دنیا بسته شده، بدرقه راه اوست.
باری، دکتر منوچهر ارجمند، پس از عمری عرضه خدمات درمانی و ساخت بناهای خیر و زنده نگداشتن یاد و خاطره پدرش محمد ارجمند، سلطان فرش جهان، با بدرودی به زمینیان، پرواز خود را تا بیکرانه زمان آغاز کرد و جسمش در خاک و روحش بر افلاک شد و با عرضه کارنامهای سرشار از افتخار و بالندگی، ثابت کرد که از «فرش تا عرش» فاصلهای اندازه خیر و نیکی وجود دارد. شادروان دکتر ارجمند هرگز نمرد و نمیمیرد، زیرا « دلش زنده شد به عشق». او با عشق خدمتگزاری، راه حیات را پیمود و با آرزوی تداوم درمان دردمندان، در اثری بهجامانده از این خاندان، چشم از جهان فرو بست.
مگر نیکی و خیر میمیرد که ارجمندها بمیرند؟ و مگر بهشت، جایگاه خدمتگزاران راستین نیست؟
روان علّامه طباطبایی شاد باد که فرمود: خدایا آمادهام تا ثواب هفتاد سال نماز شب و تجهّد و شبزندهداری خود را با پاداش پرستاری شبانه یک بیمار دردمند سودا کنم.
چنین است که به آرامش ابدی پزشکان نیکوکاری از این دست، رجاء واثق داریم و به روان آن نیکان و پاکان درود میفرستیم و از خدای بزرگ میخواهیم کهنسرزمین ما را از وجود فرزانگانی که رایت دین و دانش و خیرخواهی را همچنان برافراشته نگاه داشتهاند، تهی نسازد.
از یاد نبریم که:
خلد آشیان نوشتن بر روی سنگ قبر پروانه ورود به باغ بهشت نیست
آنجا عمل بباید و توفیق کار خیر و آنجا نظر به چهره زیبا و زشت نیست
دیدگاه ها