نمایشگاه داخلی

نگاهی به نمایشگاه اخیر بهزاد شیشه‌گران

از کف تا سقف هنرهای تجسمی ایران را نشانه می‌رود!

«بهزاد شیشه‌گران در نمایشگاه اخیر خود به سراغ مضمونی رفته که کف تا سقف هنر تجسمی ایران را یک‌جا نشانه می‌رود. بازتابِ این تجربۀ جدید نقاش را پیش از هر چیز می‌توان در عنوان مفهومی نمایشگاه او، یعنی «نقش‌باف‌ها» دید. عنوانی که از سنتز یا هم‌نهادی دو کنشِ‌ نقش‌اندازی بر بوم و نقش‌اندازی بر قالی حکایت دارد. در این سری از آثار هنرمند، بیننده با بافته‌هایی داری بر بوم نقاشی یا نقاشی‌هایی مدرن بر داری عمودی و ذهنی روبروست، که تعاملِ بینامتنی صریح، اما در عین حال نامتعینی را به نمایش می‌گذارند.

این نقاشی‌ها، یا دست‌کم بسیاری از آن‌ها، گوهری در خود دارند، که شاید در بافته‌های داری غایب است. این گوهرِ موسیقایی چیزی نیست جز کنترپوآن یا اثرِ متقابلِ رنگ. همان چیزی که از هم‌نشینی رنگ‌ها، فرم‌ها و طرح‌های مستقل و حتی گاه متضاد و متفاوت در یک ساختار هماهنگ و هارمونیک به وجود می‌آید

در مجموعه اخیر، شیشه‌گران با همان پالت رنگ درخشان و تابناکی که از او می‌شناسیم و با همان دایره «رنگ‌واژگانی» همیشه، توسنِ سرکشِ خیال خود را در گسترۀ وسیعی دوانده که آن را پایانی نیست. گستره‌ای سراسر ذهنی، که از یک سو آزادیِ نقاشی مدرن در خرق و خلق ساختارهای جدید را بازتاب می‌دهد و از یک سو، تداعی‌گر «ذهنی‌بافی»‌های گلیم و گبۀ عشایری است، که اغلب بدون «واگیره» بافته می‌شود و مکنوناتِ ذهنی، دل‌مشغولی‌های روزمره یا تجربه‌های زیستۀ بافنده را بر آفتاب می‌اندازد.

آثار شیشه‌گران اینجا در عین حالی که سعی دارند انرژی خود را درون تار و پود پنهان و آشکارِ بوم مهار کنند، اما به دلیل برخورداری از روحیه‌ای بیانگر، دائم از این حدودِ متعارف تجاوز می‌کنند و انرژی متراکمی را به نمایش می‌گذارند که بیشتر از سطح دوبعدی بوم را اشغال می‌کند. در جایی البته این ذهنیاتِ رنگی و اکسپرسیوِ نقاش به نوعی در چهارچوبِ متعین بوم قرار می‌گیرد و خیلی سریع بافته‌های داری را به ذهن می‌آورد و صدالبته در بیشترِ موارد از قرار گرفتن در این چهارچوبِ تودرتو طفره می‌رود. و شاید همین بازی‌های مکرر و تودرتو، از بوم به دار و از دار به بوم است، که این آثار را تشخص می‌بخشد و این همه درخور دیدن و اندیشیدن می‌کند؛ بازی گشوده و بی‌پایانِ رنگ، فرم و ادراک حسی، که اگرچه ردپایی از تجربه‌های پیشینِ نقاش با خود دارد، اما در جستجوی معنا و مأوای دیگری است.

این البته توصیفِ تمام ماجرا نیست. چه، این نقاشی‌ها، یا دست‌کم بسیاری از آن‌ها، گوهری در خود دارند، که شاید در بافته‌های داری غایب است. این گوهرِ موسیقایی چیزی نیست جز کنترپوآن یا اثرِ متقابلِ رنگ. همان چیزی که از هم‌نشینی رنگ‌ها، فرم‌ها و طرح‌های مستقل و حتی گاه متضاد و متفاوت در یک ساختار هماهنگ و هارمونیک به وجود می‌آید و نوعی چندصدایی را به وجود می‌آورد. این ویژگی به طور حتم سرشته از تنوع تجارب تجسمی شیشه‌گران، هم در مواجهه با رسانه‌های بصری مختلف و هم در آزمایش‌گری‌های متنوع او در رویارویی با بوم نقاشی است.

و اما، پرسشی که شاید نتوان خیلی ساده بدان پاسخ داد این است که دقیقاً کدام قالبِ ذهنی این ساختارها را پدید آورده یا در نهایت به خود گرفته است؟ قالبی که تنها از کنشِ آغشتنِ قلم‌مو به رنگ و دویدن آن بر کرباسِ بوم ظهور می‌یابد یا آن قالبی که با دار، تار، پود، چله‌کشی، پودگذاری، پودپیچی و گره، روی دارهای خوابیده یا ایستاده دنیایی بسیار متنوع و متلون از نقوش اسلیمی، افشان، درختی، شکارگاهی، هندسی، خشتی، ماهی‌ درهم، گلدانی و ... به منصۀ ظهور می‌رسد؟ آخر با کمی دقت می‌توان ردپایی از همۀ این‌ها و حتی بیشتر از این‌ها را در مجموعۀ اخیر شیشه‌گران دید و یافت.»

اگر این مطلب را می‌پسندید از طریق لینک‌های زیر در شبکه‌های اجتماعی به سایر علاقه مندان همرسانی کنید!

دیدگاه ها

  • هنوز دیدگاهی ثبت نشده است!

نظرات شما:

  • نظرات حاوی هرگونه توهین و یا نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات به غیر از زبان فارسی و یا غیر‌مرتبط با مطلب، منتشر نمی‌شود.