سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور
۱۱۸ سال پیش، سرانجام مظفرالدین شاه قاجار به درخواست مشروطهخواهان تن داد و در ۱۴ امرداد ۱۲۸۵ با صدور«فرمان مشروطیت» موافقت کرد تا ملت در امر حکومت مشارکت کنند و دیری نپایید که مجلس شورای ملی تشکیل شد.
پس از صدور این فرمان مشروطهخواهانی که در اعتراض به حرم شاه عبدالعظیم تهران و قم رفته بودند به پایتخت بازگشتند و بستنشینی روحانیون در سفارت بریتانیا پایان یافت.
به این ترتیب پس از قرنها سلطنت مطلقه، مردم از مجلس قانونگذاری و مهمتر از همه عدالتخانه یا دادگستری برخوردار میشدند و همینها انگیزهای بود برای برگزاری جشنهای مشروطه.
فرمان را احمد قوامالسلطنه به رشته تحریر درآورد و خطاب آن به میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، صدراعظم وقت بود.
در بخشی از این فرمان چنین آمده است: «به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معیّن و مهیّا خواهد نمود.»
پس از صدور این فرمان مشروطهخواهانی که در اعتراض به حرم شاه عبدالعظیم تهران و قم رفته بودند به پایتخت بازگشتند و بستنشینی روحانیون در سفارت بریتانیا پایان یافت.
به این ترتیب پس از قرنها سلطنت مطلقه، مردم از مجلس قانونگذاری و مهمتر از همه عدالتخانه یا دادگستری برخوردار میشدند و همینها انگیزهای بود برای برگزاری جشنهای مشروطه.
فرمان را احمد قوامالسلطنه به رشته تحریر درآورد و خطاب آن به میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، صدراعظم وقت بود.
در بخشی از این فرمان چنین آمده است: «به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معیّن و مهیّا خواهد نمود.»
جنبش مشروطه پیامدهای شگرفی در حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری داشت که کشورهای همسایه را نیز تحت تاثیر قرار داد؛ اگرچه بسیاری بر این باورند که خواست و آرزوهای مشروطهخواهان بهرغم گذشت یک قرن و اندی هنوز تحقق نیافته است.
قالیچه باسکرویل
هاوارد باسکرویل معلم امریکایی در مدرسه مموریال تبریز بود که برای تدریس تاریخ در پاییز ۱۹۰۷ به این شهر آمده بود. وقتی «محمد علی شاه» اقدام به محاصره تبریز کرد، بعد از ۱۱ ماه دستهای در تبریز به نام «فوج نجات» به رهبری «باسکرویل» برای شکستن محاصره تشکیل شد. مرگ دوست و یار نزدیکش «سید حسن شریفزاده» او را منقلب کرد، پاسپورتش را به سفارت امریکا پس داد و در جواب همسر کنسول امریکا گفت:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.»
سرانجام باسکرویل ۲۴ساله، روز۳۰فروردین ۱۲۸۸ در تلاش برای شکستن محاصره تبریز، در نبرد «شام غازان» گلوله ای بر سینه اش نشست و شهید راه مشروطه شد.
پیکر او را طی مراسم بسیار باشکوهی در گورستان «آشوریهای تبریز» به خاک سپردند.
چندی بعد ستارخان تفنگی را که «باسکرویل» هنگام نبرد در دست داشت با نام و تاریخ کشته شدنش که روی آن حکاکی شده بود در پرچم ایران پیچید و به انضمام عکسی از افراد «فوج نجات» برای خانوادهاش در شهر «اسپایسر» ایالت «مینسوتا» فرستاد.
زنان تبریز نیز قالیچهای با نام و تصویر او بافتند تا برای مادرش بفرستند که این قالیچه هرگز به دست او نرسید. بواسطه آغاز «جنگ جهانگیر» ارسال قالیچه به تأخیر افتاد و بعد از جنگ به «سفارت امریکا» در تهران فرستاده شد و آخرین بار در اتاق پذیرایی «سلیمان میرزا» در «دوشان تپه» دیده شد ولی در حال حاضر اثری از این «قالیچه» در دست نیست. شاید در زیر پای مردی فقیر در روستایی دورافتاده در روسیه باشد یا در دست کلکسیون دار معروفی در اروپا. هر جا که هست فعلاً خبری از این قالیچه تاریخی در دست نیست.
میرزا محمد علی خان اصفهانی معروف به سروش اصفهانی از شاعران قاجار نیز شعری در وصف او و سیصد نفر از یارانش سروده:
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
گر ما ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
دیدگاه ها