مواد اولیه و رنگرزی مواد در فرشبافی
مواد اولیه اساسی تولید فرش، الیاف طبیعی میباشد، که در این مورد پشم گوسفند از اهمیت خاصی برخوردار است. طبق سنت، رنگرزان ایران، از مواد گیاهی، حیوانی و معدنی برای به دست آوردن رنگ و دندانه استفاده مینمایند.
سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور
الياف و نحوه تهیه آن
مواد اولیه اساسی تولید فرش، الیاف طبیعی میباشد، که در این مورد پشم گوسفند از اهمیت خاصی برخوردار است. در مناطق مختلف ایران، انواع گوناگون گوسفند پرورش داده میشود، که بستگی به آب و هوای ناحیه و دسترسی به چراگاهها دارد. برای نمونه، در مناطق سردسیر، گوسفند، لیف پشم ظريف و بلندتری به وجود میآورد۴؛ که از آن میان پشم خراسان به خصوص ظریف میباشد. در منطقه نسبتاً گرم کرمان، لیف پشم کوتاه، خاصیت ارتجاعی و فنری بیشتری دارد؛ بهویژه بادوام است و شفافیت خاصی دارد. در فارس، پشم محلی به وسیله ایلات قشقایی و خمسه، و بافندگان روستایی مستقر در محل، مورد استفاده قرار میگیرد که اکثراً از تولیدات خود این گروهها میباشد و پشمی است نرم و براق که رنگ را به خوبی جذب مینماید. پشم کرمانشاه سفیدتر و ظریفتر است. در مناطق شمال غربی ایران پشم نسبتاً زبر و خشن میباشد. پشم مناطق اطراف اردبیل با استحکام و درخشنده است و رنگ را خوب به خود میگیرد. بافندگان نواحی اطراف هریس، در مجاورت تبریز، سابقه پشمهای ظریف و جلاداری در فرشبافی به کار میبردند که از ایلات شاهسون تهیه مینمودند. اما در این اواخر پشم را از اردبیل فراهم مینمایند؛ تنها در دهات دور افتاده، هنوز، عمدتاً پشم شاهسون مصرف میشود. در گزین (دره گزین) نزدیک همدان، هنوز هم پشم را از شاهسونها خریداری و با پشم ظریف محلی مخلوط مینمایند. و در شمال غربی ایران، در منطقه ماکو، پس از پشمچینی بهاره، معمولاً پشم را با پشم بره مخلوط مینمایند (که به نام قوزه معروف است) تا نخ پشمی با کیفیت بالایی به حرکت درآورده و پشم به سرعت تابیده به دست آید. چنین پشم مخلوطی در بافت میشود. ریسنده به وادادن پشم تا موقعی که دوک فرشهای ظریف به کار میرود.
در ایران پشم را عموما یا با قیچی میچینند و یا با مواد و وسایلی آن را از پوست جدا میکنند. در دهههای اخیر، تنها پشم حیوانات مرده (ذبح شده و غیره) به این روش عمل میشود. در بیشتر مناطق ایران گوسفند را برای پشم آن پرورش میدهند. برای چیدن پشم گوسفندان نخست پشم را شانه زده و بعد آن را با محلول صابون و قلیاب شستوشو میدهند. گاهی پشم چیده شده را برحسب پشم زیر شکم، شانه، پشت و گردن و یا برحسب رنگ آنها، تفکیک می نمایند. آنگاه الیاف را با دست صاف کرده، به وسیله شانه عمودی (شانه - میخ) که در پایه محکم شده، از هم جدا مینمایند. این طریق، به طريقه كمان زدن ترجيح دارد، چون این کار الیاف را شل کرده و از هم جدا مینماید و آنها را به صورت موازی کنار هم قرار میدهد و رسیدن به صورت نخ را آسان میسازد. بعد از آن پشم شانه شده را با در داخل کیسه نگه میدارند و یا آن را دور یک میله یا بازوی دستگاه ریسندگی به صورت نخ میپیچند و بعد آن را کلاف می نمایند. معمولا برای نخ پشمی دست ریس از دوک (پیل یا پارا) استفاده مینمایند، هر چند هنوز چرخ ریسندگی در روستاها یافت میشود ولی اغلب برای لایی کردن و تابیدن و به صورت نخ پشمی در آوردن، دوک نخریسی راحتتر و حمل آن آسانتر میباشد و استفاده از آن بدین طریق است که ریسنده پشم خام را با دست به صورت رشتههای باریک ابتدایی نخ در آورده و بعد با چرخانیدن سریع مچ دست، دوک را دورانی به حرکت درآورده و پشم به سرعت تابیده می شود. ریسنده به وادادن پشم تا موقعی که دوک با چرخش خود به زمین نزدیک شود، ادامه میدهد، الياف به صورت نخ ریسیده میشود، آنگاه دوک را متوقف نموده و نخ پشمی حاصل را دور میله دوک میپیچد و مرحله را باز تکرار مینماید. در ایران میله نخ ریسی را معمولا به طرف چپ میچرخانند، بنابراین نخ حاصل پیچش Z گونهای ایجاد می نماید (یعنی تابهای مارپیچی نخ در همان جهت، در حرکت مورب خود شکلZ پدید میآورد)، هر چند گاهی تابS مانند هم انجام میگیرد. مراحل ریس پشم بره هم به همین طریق میباشد.
موی شتر برای بافت فرشهای ارزانقیمت در ناحیه چهارمحال بختیاری به کار گرفته میشود. در بلوچستان هم برای به دست آوردن رنگ قهوهای یا قهوهای روشن به همین روش عمل مینمایند که از آن برای بافتن گلیم در آنجا و خراسان استفاده میشود. و نیز در تمام نواحی ایران برای بافتن سفره آرد، به خصوص این نوع پشم را ترجیح میدهند، چون ایجاد گرما کرده و ورآمدن خمیر را تسهیل مینماید (این اطلاعات در سال ۱۹۷۰، از شهر بیرجند جمعآوری شده است.) پشم شتر معمولا در بهار از این حیوان چیده میشود، این کار اغلب توسط خود شتربان در حین حرکت کاروان انجام میگیرد، و بعد طی همان مراحل فوقالذكر، پشم تبدیل به خانه میگردد.
اغلب موی بز با پشم زبر گوسفند مخلوط و برای تار فرشهای ایلی به کار میرود، به خصوص برای آنهایی که مصرف خودی دارند. این مخلوط همچنین مناسب شیرازه فرش درشتباف و فرشهای تختباف بلوچستان میباشدو متفاوت از پشم، موی بز را با قیچی چیده، شسته، شانه زده و آنگاه میریسند یا با پشم گوسفند درهم آمیخته و کار ریسیدن را انجام میدهند.
در گذشته ابریشم برای تار و پرز فرشهای ظریف به کار گرفته میشد. گاهی نیز از ابریشم سفید جهت قسمت پیرامون جاهایی که پرزهای پشمی به رنگ قرمز آلبالویی، ارغوانی و سیاه آن را پوشش میدهد، به کار گرفته میشود (اصطلاحا قلمگیری گردی مینامند.) در مناطق مرکزی ایران، به خصوص کاشان، نائین و قم فرشهای تمام ابریشم میبافند. گاهی فرشهای بسیار نفیس به صورت ابریشمی برجسته بافته میشود یعنی در متن تختبافت فرش جاهایی که بایستی نقشدار باشند به صورت برجسته با پرز ابریشمی میبافند که این کار در کاشان انجام میگیرد. (تماس شخصی با آقای علویان، تهران و بافندگان فرش سنتی کاشان). روستاییان نواحی مختلف گیلان، مازندران و اصفهان کرم ابریشم (پیله ابریشم) را پرورش داده و از آن ابریشم به دست میآورند. در گیلان و مازندران ابریشم حاصل از پیله ابریشم را تبدیل به نخ نموده و برای بافتن فرش و غیره عرضه میدارند. این ابریشمها به سه درجه طبقهبندی میشود، نوع «دانه » ابریشم گل) آن، ظریفترین آنها بوده و برای پرز فرش به کار میرود؛ نوع دوم به نام «هشتی» (ابریشم چله) در تار فرشهای خیلی ظریف به کار گرفته میشود و نوع سوم آن «پودی» که درجه زبر - ابریشم است و در پود فرشهای ابریشمی کاربرد دارد. ترکمنهای مازندران، به خصوص اطراف مروتپه، جرگران و مناطق زاوین در خراسان نیز به ابتداییترین صورت، کرم ابریشم پرورش میدهند و قسمتی از این ابریشمها را در فرشهای خود به کار میبرند.
گلابتون که در فرشهای تجملی درباری گذشته سهمی داشته، به صورت نخ طلا به پرز پشمی و لاهای ابریشم مرغوب تابیده میشد، که امروزه خیلی به ندرت استفاده میشود، هر چند این کار به صورت زربافی در قسمتهای بدون پرز فرشهای برجسته به کار میرود و در گلیمهای بسیار ظریف بافت خوی آذربایجان دیده شده است.
وش پنبه (كتان) در بیشتر جاهای ایران به عمل میآید و یکی از منابع مهم الياف برای صنعت فرشبافی است و معمولا نخهای تجاری را به صورت سفید آن تهیه مینمایند و از آنجایی که ارتجاعی نبوده، شکل خود را بهتر حفظ میکند، آن را در تار (و پود) فرشهای ظریفی که در کارگاههای فرشبافی بافته میشود، به کار میبرند و گاهی نیز در گلیم لر و بختیاری و پلاس مشهور ترکمن به کار میرود تا به قسمت های سفید آن جلوه بیشتری بدهد. تا همین اواخر یعنی دهه ۱۳۳۰ ه.ش (۱۹۵۰م) نخ پنبه دستریس برای فرشهای ارزانقیمت بازاری به کار میرفت، و بافندگان آن را به صورت کلاف نخ میخریدند و بعد آن را به صورت گلوله و چندلایی که لازم داشتند، میپیچیدند.
رنگرزی
عکس از: zeen.ir
ایران قرنها به رنگرزی خود مشهور بوده است؛ برای مثال در سال ۹۸۷ ه.ق (۱۵۷۹ م) یک انگلیسی را برای آموختن اسرار و نحوه رنگرزی پشم و ابریشم به سبک سنتی ایران، به این کشور گسیل میدارند.
طبق سنت، رنگرزان ایران، از مواد گیاهی، حیوانی و معدنی برای به دست آوردن رنگ و دندانه استفاده مینمایند. دندانه واسطهای است جهت تقویت ظرفیت الیاف برای جذب رنگین دانه و تثبیت آنها. متأسفانه این جنبه از بافت فرش به قدر کافی توسط محققان مورد بررسی قرار نگرفته است. شاید به این علت باشد که نوشتههای متون قدیمی، خیلی به ندرت به جزئیات آن پرداختهاند و اغلب هم تا حدی آشفته مینمایند و به همین دلیل است که رنگهای فرشهای عتیقه از نظر علمی به ندرت قابل شناسایی و پیگیریاند و شرح تاریخ مواد رنگرزی و نحوه عمل آن دشوار است. رنگرزی تنها در قرن ۱۳ ه.ق (۱۹م) و قرن ۱۴ ه.ق (۲۰م) قابل مشاهده و بررسی است.
افراد بررسی کننده در محل مشاهده نمودهاند، برای رنگرزی، اول پشم (و یا خامه) را با مخلوطی از صابون و کربنات سود میشویند، بعد مکرر در قلیاب و آب گرم فرو میبرند تا کثافات و مقدار زیادی از چربی آن پاک گردد۳۱، بایستی کاملاً مراقب بود تا چربی پشم کاملاً گرفته نشود، چه در غير آن صورت الياف شکننده میشود. سپس پشم (خامه) شسته و تمیز شده را در محلول دندانه غوطهور میسازند. زاج دندانهای است که مصرف آن در ایران بیشتر متداول است و معمولاً دو گونه از آن در ایران در دسترس میباشد، زاج سفید (سولفات آلومینیم) و زاج قليا (زاج پتاسیم). در این رابطه بایستی یادآور شد، «زاج خالص» از گذشتههای بسیار دور یعنی از دوران حکمرانی تانگ، از ایران به چین صادر میشده است. در اواخر قرن ۱۰ ه. ق (۱۶م) زاج گیلان در شمخا در بخش شرقی قفقاز فروخته میشده است. گاهی انواع مواد قابض را با اسید تانیک غلیظ و دندانه درهم آمیخته و بدین وسیله قدرت تثبیت کنندگی دندانه را بالا میبرند و این کار در تیره کردن رنگها هم مؤثر است. عین همین مراحل که اشاره شد، در اواخر دهه سالهای ۱۳۲۰ ه. ش (دهه ۱۹۴۰) توسط ادواردز مشاهده شده است.
به نظر میرسد قبل از عرضه رنگهای جدید آنیلینی در اواخر قرن ۱۳ ه.ق (۱۹ م)، دامنه رنگهای حاصل از رنگرزی گیاهی در ایران محدود بوده است. معمولترین رنگ فرش در ایران، همواره رنگ قرمز بوده، که با استفاده از مواد گوناگون، میتوان طیفها و سایهروشنهای بسیاری از آن را به دست آورد. از نظر تاریخی شایعترین آنها، روناس میباشد که از ریشه گیاهی به همین نام میگیرند. این گیاه رنگزا در مازندران، کرمان، در اطراف تهران و یزد به صورت خودرو، میروید و در رنگرزی، بستگی به دندانهای دارد که به کار میبرند و رنگهای گوناگونی در مایه قرمز حاصل مینمایند (مثلاً بستگی دارد به اینکه از مواد قابض و اسیدهای مختلف به چه نسبتهایی استفاده شود.) و کیفیت الیاف، عمر گیاهی که از آن رنگ استخراج میشود، فصلی که این گیاه برداشت میشود و موارد مشابه دیگر باعث میشود رنگهای مختلفی از آن به دست آید. خلوص آب و اضافه کردن موادی مانند دوغ و سرکه نیز در نوع رنگ تأثیر دارد.
در قرن چهار ه.ق (۱۰م) روناس در سراسر آذربایجان و آران به خصوص دشت مغان، «بردعه» (برذعه)، در «ورتان» (امروزه آلتان)، در سواحل رودخانه ارس، در باب ابواب (دربند) و جزیرهای در دریای مازندران به عمل میآمد؛ و محصول به دست آمده از این منابع از طریق دریا به گرگان و سپس از طریق زمینی به کشور هندوستان ارسال میشد و در همان دوران از طریق قبادیان، واقع در ماوراالنهر نیز روناس به هندوستان صادر میگردید. طبق نقل قزوینی در دوران حکمرانی مغولان، روناس در ناحیه خواف خراسان به حد وفور تولید میشده است.
همچنین در نواحی اطراف نائین و یزد به کشت آن مبادرت مینمودند. در دوران حکومت شاهاسماعیل ۳۰-۹۰۷ ه.ق (۲۴-۱۵۰۱)، روناس را از خوی در شمال غربی آذربایجان تهیه و از آنجا از طریق جزیره هرمز به هندوستان ارسال مینمودند. در حدود همان زمان روناس در اطراف غزنه افغانستان کشت میشد و كل محصول به هندوستان صادر میگردید. به علت تقاضای روزافزون جهانی برای منسوجات هندوستان، بازار هند از خریداران عمده روناس به شمار میرفت؛ در سراسر قرن ۱۱-۱۲ ه.ق (۱۸-۱۷م) از بخشهای شمال غربی ایران از طریق بندرعباس (که جایگزین بندر هرمز شده بود)، به جز وقفه کوتاهی که بین سالهای ۳۱-۱۰۲۵ ه.ق (۲۲-۱۶۱۶ م)، به علت درگیری که بین انگلستان و پرتغال پیش آمد و باعث تغییر مسیر از خلیج فارس به راه خشکی، از طريق اردبیل به اصفهان و از آنجا به قندهار شد، صدور روناس ادامه داشت. مراکز تولید روناس در آن دوره علاوه بر اردبیل، شامل تفلیس در گرجستان، اردوباد (استابات) در ارمنستان و ناحیه ارس در جنوب جلفا میشد. در اوایل قرن ۱۲ ه.ق (۱۸م) روناس همچنین به مقدار زیاد از تفلیس به ارزروم ارسال میشد که از آنجا به شهرهای دیگر آناتولی حمل میگردید.
چند سال بعد از آن یکی از اهالی دهکدهای نزدیک نخجوان، نحوه کشت روناس را در نواحی جنوب فرانسه عرضه نمود. امروزه این رنگ به صورت آماده در شهرهای شیراز و اصفهان [و یزد] عرضه میگردد. اما در حال حاضر (اواسط قرن ۲۰) عرضه آن کم و گران است و از نظر تجاری عمدتا گروه آنیلین جانشین آن شده است. دسته دیگری از رنگ های قرمز، شامل آنهایی است که از اندام خشک شده حشره مادهای به نام قرمز به دست میآید که بیشتر در شمال ایران و کوه آرارات ارمنستان یافت میشود و قرمزدانه را از این کرم قرمز میگیرند و قرمز ارمنی (ورتان ارمنی) را از پورفیرو فورا هملی که از نظر شیمیایی مشابه قرمزدانه دنیای جدید است، به دست میآورند. لاک، رنگ قرمزی است که از حشره مادهای به نام لاک که بومی هندوستان است، به دست میآید. اطلاعات در مورد این حشره در منابع قرون وسطی، اغلب ضد و نقیض بیان شده است، دانشمندان معاصر نیز گاهی نام یک نوع آن را به عنوان نمونه ژنریک برای همه انواع آن به کار میبرند. در نوشتهای از سارگون دوم به سال ۷۱۴ قبل از میلاد به پارچه قرمز رنگ شدهای از ارمنستان (اورارتو) اشاره شده که به احتمال زیاد رنگ آن «قرمز ارمنی» بوده است، چون حشراتی که این رنگ از آن حاصل می شود، از علفهای ویژهای تغذیه مینمایند که در ناحیهای از دامنه کوه آرارات میروید. در قرن سوم ه.ق بلاذری به اردساط (ارتخاتا یا ارتکساتا) واقع در ارمنستان اشاره دارد که به «قريه قرمز» هم شهرت داشته است. معاصر او جاحظ به رنگ قرمزی از یک حشره اشاره دارد که از علف هایی که در ارمنستان میروید، تغذیه مینماید. در یک قرن بعد از آن، چنین ماده رنگی از محصولات عمده تولیدی آذربایجان و «دبيل» (دوین) ارمنستان میباشد. در قرن ۷۰۸ ه.ق (۱۵-۱۴م)، قرمزدانه، هنوز از تولیدات شهر مرند و سایر شهرهای آذربایجان بوده است . ولی دیگر رنگهای این طیف از خارج وارد می شده است. در اوایل قرن ۱۱ ه.ق (۱۷م) بقم از خاور دور به ایران وارد میکردهاند، به همانگونه که لاک از هندوستان آورده میشده است. هر دو این رنگدانهها جز کالاهایی بوده که در سال ۱۱۳۵ ه.ق (۱۷۲۱م) توسط هلندیها از شرق وارد بندرعباس میشد. در اواخر قرن دهم ه.ق (۱۶م) انگلیسیها کوچینال (قرمزدانه) را از دنیای جدید به باکو وارد میکردند. در اوایل قرن ۱۱ ه.ق قرمز دانه (قرمز شرابکش) و کوچینال و همینطور شنگرف که یک رنگ معدنی است، از جمله واردات انگلیسیها به ایران بوده است. بعدها در همان فرن ارمنیهای اصفهان در آلهپو دست به تجارت کوچینال زدند.
رنگ آبی (نیل، رنگ کرمانی، رنگ وسمه)
از تخمیر برگهای گیاه نیل انواع طیفهای رنگ آبی به دست میآید. یک منبع چینی، که تاریخ آن به سالهای ۹۹-۹۸ ه.ق (۷۱۷م) میرسد، نیل را جز هدایایی قلمداد مینماید که از سمرقند به چین فرستاده میشد. در قرون وسطی این گیاه در نواحی اطراف سیرجان کرمان، در مناطقی بین مغان و «ولاش جرد» از یک طرف، و از طرف دیگر در هرمز به عمل میآمد. این گیاه همچنین در نواحی اطراف کابل میروئیده است. سلطان محمود غزنوی و جانشینان او، نیل را از مولتان، ناحیهای از فتوحات خود در هندوستان، دریافت میکردند؛ قسمتی از آن را برای خود نگه میداشتند و قسمتی را به عنوان هدیه دیپلماتیک به بغداد و سایر نقاط میفرستادند. در قرن هشتم ه.ق (۱۴م) کشت نیل در ایران از بین رفت، هر چند غازانخان تلاش ناموفقی برای احیا آن به عمل آورد. به جای آن رنگرزان به واردات نیل از هندوستان وابسته شدند که به نظر میرسد، منبع اصلی رنگ در قرنهای متوالی پس از آن بوده است. در قرن چهاردهم ه.ق (۲۰م)، مقادیر اندکی از این گیاه نزدیک شوشتر و دزفول در خوزستان رویانده شد، گرچه به نظر می رسد نیل صنعتی به مقدار قابل توجهی جایگزین این رنگ طبیعی شده باشد. اخيرا «شرکت سهامی فرش ایران» تلاش کرد تا کشت آن را احیا و کاربرد آن را اشاعه دهد.
رنگ زرد
این رنگ نیز از منابع مختلفی حاصل میشود. گلهای اسپرک، در سراسر ایران به طور وحشی میروید و در خراسان هم این گیاه کشت میشود، از این گل رنگی به دست میآید که به خصوص برای ابریشم مناسب است، همچنین میتوان آن را با مخلوط دیگر رنگها با در پشم به کار برد. منبع مهم دیگر رنگ زرد، گیاه گل رنگ است، که در ایران به حد وفور کاشته میشود، رنگ حاصل از گلبرگ آن وقتی با محلول گل سرشور و قلیاب ترکیب شود، انواع رنگهای زرد روشن تا نارنجی را به دست میدهد. رنگ زرد را از برگ مو پاییزی، پوست انار، زردچوبه، سماق و زعفران هم به دست میآورند. زعفران و زردچوبه هر دو به عنوان مواد رنگزا در «بندهشن» اشاره شده است. زعفران، به خصوص قیمتی گران دارد و با اینکه در منابع قرون وسطی به آن مکرر اشاره شده، ولی معلوم نیست که مصرف آن به صورت رنگ در رنگرزی ادامه داشته است. تمام رنگهای زرد حاصل از گیاهانی که به آنها اشاره شد، با سایر رنگها نیز ترکیب و انواع طیفهای مخصوصی را به وجود میآورند. مثلا وقتی پارچهای را که تازه با نیل رنگ شده، در محلول اسپرک یا گلرنگ فرو ببرند به صورت رنگ سبز در میآید. اسپرک با دندانه سولفات مس ایجاد رنگ ملایم آبی مایل به سبز مینماید؛ سولفات مس در طول زمان الیاف پشم را میپوساند، به همین جهت اغلب از مصرف آن در پشم فرش خودداری میشود. رنگ سبز را (قبل از رنگرزی) میتوان از ترکیب برگ بید مجنون با نیل هم به دست آورد.
سایه روشنهای رنگ قهوهای و بژ را میتوان از پوست گردوی سبز و پوست بلوط (جفت) تهیه نمود. رنگرزی پشم تیره با سیاه طبیعی با اکسید آهن ایجاد رنگ سیاه سیر و درخشان می نماید، ولی رنگ آن به سرعت محو میشود؛ این ماده اغلب در بلوچستان یافت میشود. در مناطق دیگر رنگ سیاه یا مازو بلوط انجام میشود. ترکیبی از نیل و حتا نیز رنگ سياه درخشانی به وجود میآورد. ایلات لر و بختیاری رنگ سیاه را از پوست درخت بلوط وحشی میگیرند که گاهی از آن نان هم میپزند.
در اکثر شهرهای ایران رنگرزان حرفهای وجود دارند که دستورالعمل رنگرزی آنها اغلب به صورت سری طی نسل ها از پدر به پسر منتقل میشود. حرفه رنگرزی در قدیم از احترام زیادی برخوردار بوده، آن طوری که ذکر شده، رنگرزان، به نقاط مختلفی سفر میکردند تا رنگرزان دیگر را برای تهیه رنگهای ویژه در کارگاههای بزرگ، آموزش دهند. در مناطق دورافتاده روستایی و ایلات کار رنگرزی را زنها انجام میدهند که این کار با جمعآوری انواع گلها، پوست درختان، پوست و تخم میوه و زهرآب (پساب) گاو و اسب (برای تخمیر و به دست آوردن رنگ مخصوص) انجام میشود. زنان در مواردی ریشه خشک شده گیاهان و سایر مواد اساسی و ضروری را که خود نتوانند تهیه نمایند از بازار خریداری میکنند و نیز تمام اطلاعات و مهارتهای خود را سینه به سینه به دختر با عروس خود منتقل مینمایند.
یارشاطر، احسان. ۱۳۸۴. تاریخ و هنر فرشبافی در ایران (بر اساس دایرهالمعارف ایرانیکا). تهران: نیلوفر.
دیدگاه ها