نقد و نظر

دلنوشته هایی در نکوداشت دکتر سیدعبدالمجید شریف زاده

در پی برگزاری مراسم نکوداشت دکتر سیدعبدالمجید شریف زاده که در تاریخ چهارشنبه۲۲ تیرماه ۱۴۰۱ در محل کوشک باغ هنر تهران برگزار گردید دوستان، همکاران و علاقمندان این مدیر بی حاشیه، دلسوز و سختکوش نکاتی را در جهت گرامیداشت بیش از سی سال تلاش وی ابراز کردند که طی کتابچه ای منتشر و در محل برگزاری مراسم توزیع شد.

در پی برگزاری مراسم نکوداشت دکتر سیدعبدالمجید شریف زاده که در تاریخ چهارشنبه۲۲ تیرماه ۱۴۰۱ در محل کوشک باغ هنر تهران برگزار گردید دوستان، همکاران و علاقمندان این مدیر بی حاشیه، دلسوز و سختکوش نکاتی را در جهت گرامیداشت بیش از سی سال تلاش وی ابراز کردند که طی کتابچه ای منتشر و در محل برگزاری مراسم توزیع شد. از آنجا که کاربران زیادی علاقمند بودند تا نظرات این افراد پیرامون دکتر شریف زاده را  مطالعه کنند، نوشته های مزبور در ادامه تقدیم میگردد:

۱۴۰۱/۰۴/۳۱- سایت اطلاع رسانی فرش ایران- کارپتور

دل نامه‌ای برای یک دوست پاسدار فرهنگ و هنر اسلامی ایران

محمدعلی رجبی / نگارگر

سلام برادر عزیزم، می‌دانم وقتی نامه را می‌خوانی از پریشانی گفتارم، شرح احوال مرا می‌خوانی، پس مرا ببخش و هرچه  هست به لطف خود بپذیر. این نامه را به یاد تو، اما برای تاریخ نوشتم.

و اما بعد... از آن روزی که خود را شناختم در عبودیت محبوبی یافتم که سراسر مهر بود و عطوفت و عطا. شرط عطای لطفش را به معرفت مهر سالکانی مقید نمود که کمر همت به خدمت خلق بسته‌اند و از خویش غافل مانده تا دیگران به لطف مهر او آرام گیرند و تعالی یابند. آن که این بنا نهاد گفت: من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق.  در روزگاری بلند به عمر آشنایی با عمارتی به نام «سازمان میراث فرهنگی» شخصی امین و عاشق را شناختم که اگر  مراتب علم و معرفت را می‌پیمود برای خدمت بیشتر به میراث سترگ فرهنگ ایران اسلامی بود و اگر مسئولیت می‌پذیرفت، چشم‌داشتی جز خدمت به روندگان طریق هنر و فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی نداشت. دکتر سید عبدالمجید شریف  زاده را شریف زاده‌ای از تبار خادمان دلسوخته میراث فرهنگی کشورمان دیدم. خرابی‌ها و ناکامی‌ها را با صبر و تلاش خستگی ناپذیرش به آبادانی و عزت تبدیل می‌کرد و خانه «هنرهای سنتی میراث» را که می‌رفت تا به نابودی کشیده  شود استوار نمود و پاسداری کرد. اگر چیزی مانده بود با حضور او رشد کرد و اگر چیزی غافل مانده بود «احیا» کرد. خانه‌ ای ساخت پررونق و جایگاهی در شأن هنرهای سنتی و میراث فرهنگ و هنر اسالمی ایران.

هنر و فرهنگ، متکی به انسان‌هایی است که خالق آنند؛ پس پاسداری از حریم وجودشان، تعالی مواریث آنها را به دنبال می‌آورد. شریف زاده، هم هنرها و هم هنرمندان را ارج نهاد. آنها را به شایستگی تکریم نمود و خود را آماج طعنه‌های افرادی قرار داد که قادر به درک رفتارش نبودند. چهره شادمان هنرمندان فرهیخته و زحمتکش هنرهای سنتی، که از  قدردانی چنین مسئولی در سِمَت میراث فرهنگی به وجد می‌آمدند او را دلخوش به مسئولیتش می‌کرد و رضای خداوند  را در این طریق می‌دید. شورای ارزشیابی هنرمندان را به عنوان یکی از طرق حمایت و ارج گذاری به جایگاه هنرمندان  سنتی پاس داشت، که اگر تنها همین تالش در کارنامه شریف‌زاده باقی می‌ماند از او شخصیتی جاودانه در خدمت به  میراث داران فرهنگ و هنر کشور عزیزمان به ثبت می‌رساند. شریف‌زاده از تبار ساداتی بود که دل در گرو اعتقاد اسلامی  و رنج مقدس خدمت به رهروان این طریق داشتند و آنچه امروز به عنوان میراث فرهنگی برای ما باقیمانده، حاصل تالش  پاسدارانی این چنین است.

خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی نیز کاری همچون شریف‌زاده نمود. کلانترهای کارگاه‌های هنری نیز شریف‌زادگانی بودند که با پاسداری از حریم هنر و هنرمندان، وظیفه صیانت و ترویج فرهنگ عظیم ما را انجام دادند. اما آنچه راز موفقیت  این سلسله جلیله بود، عدم توقع برای خویش و چشم عنایت به رضای الهی بوده است.

شریف‌زاده هنرمند و محقق فرزانه‌ای است که کارگاه‌های هنرهای سنتی میراث را «احیا» نمود، او حق بزرگی بر این سازمان دارد و این حق را جز فرهیختگان هنرهای سنتی که میراث‌داران این فرهنگ متعالی هستند ادراک نمی‌کنند. در  دوران مسئولیت افتخارآمیزش، رشته‌های مغفول مانده از هنرهای سنتی ایران اسلامی به این سازمان راه یافت و با این راهیابی، شأن و جایگاه خاصی به دست آوردند. باید شرحی مفصل از این خدمت شایسته برای تاریخ مدیریت فرهنگی  جمهوری اسلامی ایران نوشته شود و با افتخار و سربلندی از این دوران مدیریت شکوفا یاد شود.

این مدیر شایسته می‌دانست که بدون پشتوانه علمی و آموزشی نمی‌توان به حفظ و گسترش مواریث فرهنگی پرداخت. از این‌رو همکاری سازمان‌ها و نهادهای گوناگون را در جهت ایجاد مراکز آموزشی و تحقیقی در این زمینه جلب نمود و خود  فعالانه در این امر مشارکت علمی و اجرایی کرد. ایجاد دانشکده‌ها و دانشگاه‌های هنری و برقراری کلاس‌ها، جشنواره‌ها  و نمایشگاه‌های متعدد در جهت تحقق این خواسته عالمانه را بنیان گذاشت.

جای تاسف است که نام مبارک «میراث فرهنگی» را با دو شاخه از فعالیت‌های اداری، ممزوج کردند و حفظ و گسترش میراث فرهنگی کشور را در اعداد فعالیت‌های اداری تقلیل دادند. مسلماً نظر خیر داشتند، اما باید یادآور شد که تصمیم درباره چنین مراکز مهم فرهنگی را باید به اهل فرهنگ سپرد وگر نه راه به بیراهه می‌رود. این تصمیم نادرست، کم توجهی  مسئولان این سازمان را به میراث فرهنگی به دنبال آورد، در صورتی که می‌دانیم، یکی از شاخصه‌های سرافرازی هر ملتی  را مواریث فرهنگی و هنری آن ملت رقم می‌زند و از این جهت، میراث فرهنگی ملت‌ها را «ناموس فرهنگی» آنها دانسته‌اند.  مگر می‌توان بدون پشتوانه مواریث فرهنگی و هنری ملت‌ها، آنها را شناخت. آنها که داشته‌های خود را نفی می‌کنند و  به دستاورد حال خود خوشند، «اکنون زده‌گانی» هستند که بی‌تاریخ‌اند و در اکنونیت خود نیز جایگاهی ندارند.

 ریشه در قدیم شکل می‌گیرد و ساقه‌ها در طول زمان و میوه‌ها در زمان حال به ثمر می‌نشیند. وجود استادان شریف  و هنرهای سنتی و ابداع آثار گرانبهای‌شان، تداوم راهی را محقق می‌کند که از سنت هزاران ساله با تاریخ معاصر سخن می ‌گوید. آنها که گفتند کارگاه‌های هنرهای سنتی میراث فرهنگی، نمایشی از میراث زنده تمدن ایران اسلامی است، بی وجه نگفتند. این ناموس مقدس و پاسداری از قانون مقدس آن، غیرت می‌خواهد؛ لازمه غیرت شرافت وجود انسان را می‌طلبد، نه آنکه هر بی سر و پایی بتواند سخن از ناموس هنرهای سنتی به میان آورد.

صفت پاسداران جان و مال و ناموس گرانقدر ایران عزیز را در هشت سال دفاع مقدس در برابر دژخیمان متجاوز دیدیم. شرافت غیرتمندانه آنها از نهاد فرهنگی سر می‌زد که تاریخش گرچه اندوهبار بود و از خون سیاوشان گذشته و در اوج  عشقبازی در صحنه عاشورا تبلور تام یافت، اما استوار و پویا ایستاده است. من شریف‌زاده را در مقام پاسدار میراث فرهنگی کشور عزیزمان می‌ستایم. او آرام و بانشاط در این جایگاه نشست و سخت کوشید و با افتخار دوره پاسداریش را طی کرد.  او آبروی هنرهای سنتی در سازمان میراث فرهنگی کشور است. زهی سعادت و خوشبختی که دورانی را با اخلاق و سعه  صدر عاشقانه گذراند و هم اکنون با کوله‌باری از شناخت و تجربه‌ای مقدس، این وظیفه را به دیگری واگذار می‌کند. امید آن که جانشین او نیز همچون شریف‌زاده، شرف و غیرت پاسداری از این جایگاه را در یابد و در همان طریق معهود گام بردارد. اما بی شک نام شریف‌زاده در تاریخ میراث فرهنگی کشور به عنوان پاسدار صدیق و وفادار، ثبت می‌شود و همواره  از او با احترام یاد خواهد شد.

خداوندا تو او را دوست داشتی و توفیقش دادی. نگهدارش باش و بر خانواده شریف‌اش لطف و عنایت خود را مستدام دار، و ما را لایق قدردانی از او و همه مسئولین خدوم فرهنگ و هنر اسلامی کشورمان گردان. آمین یا رب العالمین.

 

در ستایش عدل

سید محمد بهشتی شیرازی / عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری و پیش از این مدیر جشنواره فیلم فجر و مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، و رئیس کمیته ملی ایکوم ایران بوده و همچنین عضو پیوسته فرهنگستان هنر است.

زمانیکه مسئولیت سازمان میراث فرهنگی را بر عهده داشتم، جناب شریف‌زاده رئیس گروه هنرهای سنتی پژوهشگاه میراث فرهنگی بود. دور بعدِ مسئولیت بنده، ایشان مدتی برکنار بود و اندکی نگذشت که به مسئولیت برگشتند. همین مدت کوتاه کافی بود که متوجه شوم ایشان در این مقام درست در جای خودشان قرار دارند. نسبت ایشان با گروه هنرهای سنتی همانند نسبتی است که دست ما با کل پیکرمان دارد؛ وقتی از جا درمی‌رود سراسر بدن را درد فرا می‌گیرد و به‌محض اینکه دوباره جا انداخته می‌شود، دردها التیام پیدا می‌کند. به‌این صفت دکتر شریف‌زاده کسی نیست که صرفا در رشته‌های مختلفی از هنرهای سنتی تبحر داشته باشد بلکه او با اعصابی نامرئی با این حوزه سرشته شده و نسبت به همۀ زوایا و خفایای آن آگاه بود. همین سرشتگی و اهلیت بود که به او توان تشخیص خوب از بد و سره از ناسره را بخشیده و ایشان را تبدیل به مرجعی برای تشخیص ثواب از خطا کرده بود.

بنا به قاعدۀ عدل، هر عضو از بدن در جای خودش مستحکم است و به‌راحتی نمی‌توان آن را از جایش جدا کرد؛ دکتر شریف‌زاده نیز در این منصب جایش محکم بود. در واقع استحکام مقام و موقعیت نتیجۀ عدل است؛ هرچیز تا زمانیکه در مقر و موقع خود قرار دارد از تهدیدات بیرونی مضطرب نمی‌شود. به عبارت دیگر هر چیز در مقر و جایگاه خود برحق است و این حقانیت چیزی نیست که سعایت‌ها توان در افتادن با آن را داشته باشند.

نشانۀ دیگری که بر این عدالت گواهی می‌دهد این است که ایشان در این موقعیت بسیار کم‌سروصدا و نامحسوس رفتار می‌کرد. مثل هر عضو بدن که تاوقتی کارش را درست و به‌قاعده انجام می‌دهد وجودش محسوس نیست. درست به‌عکس رفتارهای هیجانی نشانۀ بارز این است که شخصی برازندۀ مقام و موقعیتی نیست. در واقع رفتار او همچون باغبانی بود که می‌دانست که کار اصلیِ رشد و به‌ثمر نشستن بر عهدۀ باغ است و بهترین باغبان باغبانی است که باغ را در این مسیر هدایت می‌کند و موانع را برطرف می‌کند و خود را فاعل مطلق نمی‌شمرد.

گواهی دیگری بر قرار داشتنِ او در جای خود، این است که ایشان حبّ جاه نداشت؛ یعنی در جایگاه خود احساس قرار و آرام داشت و مقام خود را سکوی ترقی به جایگاه و مقام بالاتری نمی‌دید. از همینرو در روزگاری که عمر مدیریت‌ها بسیار کوتاه است شاید طولانی‌ترین عمر مدیریت بر این گروه را داشت و نقش مؤثری در حفظ هنرهای سنتی ایفا کرد. در دورۀ تصدی ایشان کارگاه‌ها فعال و استادکاران دلگرم بودند و هنرهای سنتی به‌سببِ اینکه دکتر شریف‌زاده اهل‌نظر بودند افقی گشوده داشت و به سمت این افق در حال حرکت بود.

درست به‌سبب همین عدل، دکتر شریف‌زاده نمی‌توانند بازنشسته شوند چرا که زعامت ایشان در هنرهای سنتی، شغل نبود بلکه سرشته در شخصیت ایشان بود. همانقدر که نمی‌توان دست را از دست‌بودن یا قلب را از قلب بودن خلع کرد. شخصیت نیز لباسی نیست که هر وقت اراده کردیم بتوانیم آن را از تن درآوریم؛ به همین قیاس دکتر شریف‌زاده از شخصیت خودش عزل یا بازنشسته نمی‌شود.

در پایان برایشان آرزوی تندرستی و طول عمر دارم.

 

شریف اهل هنر

دکتر سید مهدی موسوی کوهپر  / دکترای باستانشناسی و استاد گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس

توفیق آشنایی با استاد فرهیخته عرصه هنر، جناب آقای دکتر سید عبدالمجید شریف زاده به سال 1385 زمانی که مسئولیت معاونت پژوهشی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری را بر عهده داشتم، نصیبم شد. در نخستین دیداری که با ایشان به عنوان رئیس پژوهشکده هنرهای سنتی داشتم، ایشان را فردی متین، موقر، جدی و مسلط به حوزه تخصصی یافتم. با مرور زمان و گسترش مراودات کاری، به واسطه روحیات و نگاه مشترک به حوزه هنر، ارتباط دوستی نیز بین ما برقرار و به مرور ایام عمیق­تر گشت.

استاد شریف­زاده در مدت حضور و مدیریت در پژوهشکده هنرهای سنتی اقدامات ماندگاری انجام دادند و یادگارهای ارزشمندی از خود به یادگار گذاشتند که ذکر تمامی آنها در این مقال نمی­گنجد و دفتری قطور می­طلبد. اما آنچه که بیش از همه شخصیت و جایگاه این عزیز را برجسته کرده است شأن و منزلت و محبوبیتی است که ایشان در میان هنرمندان به ویژه استادکاران هنرهای سنتی دارند. نیک می­دانم که هنرمندان این حوزه در سراسر کشور ایشان را پناه، حامی صادق و دلسوز خویش می­دانند. صداقت و قاطعیت ایشان در دفاع از حقوق حقه هنرمندان هنرهای سنتی و پیگیری امور مربوط به ارزشیابی هنرمندان این حوزه مثال زدنی است. سالهای متمادی حضورشان در شورای مذکور و دفاع از حقوق این مواریث زنده ملی، کاری سترگ و ستودنی است که بیم آن می رود خلاء حضور ایشان در آن شورا استیفای حقوق هنرمندان را با چالش جدی مواجه سازد.

به یاد دارم، با توجه به تخصص و اشراف ایشان به حوزه هنرهای سنتی و زیست طولانی مدتشان با هنرمندان این عرصه و درک و دریافت دقیق و عمیق ایشان از ظرافت­ها و پیچیدگی­های این حوزه مهم میراثی که عمدتا سینه به سینه و تجربی به آخرین بازماندگان این عرصه به ارث رسیده بود، این نگرانی را در وجودشان شعله­ور ساخته بود که با خاموشی هر یک از این یادگاران بی بدیل هنرهای سنتی، احتمال نابودی همیشگی این هنرها دور از ذهن نخواهد بود. از این رو در اقدامی اساسی و ارزشمند تعدادی از کارشناسان جوان و علاقمند به هنرهای سنتی را شناسایی و در کنار استادکاران پیش­کسوت به کار گمارد تا با فراگیری دانش، تجربه، ظرافتها و فنون هنری از محضرآنان، نسلی نو برای حفظ، احیاء و اشاعه این مواریث گرانسنگ ملی تربیت شود. اگر نبود این اقدام بنیادین و هوشمندانة ایشان شاید امروز اثری از برخی از این هنرها نبود. از آنجایی که این امر دغدغه مشترکمان بود، مدام فرایند این اقدام سنجیده و هوشمندانه را رصد و گاهی اوقات از نزدیک نحوة آموزش و فراگیری جوانان علاقمند از محضر استادان پیشکسوت را پیگیری می­کردم. متأسفانه برخی از آن استادان نامدار اکنون در میان ما نیستند، اما یادگارانی که با درایت و هوشمندی آقای دکتر شریف زاده از محضر آن بزرگان آموختند، امروز سکان بسیاری از این هنرها را به دست گرفته اند و تولیدات ارزشمندشان در سطح ملی و بین المللی زبانزد است.

از دیگر اقدامات ارزشمند و ماندگار ایشان طرح تبدیل دستگاههای بافت سنتی که حجیم، غیر قابل حمل و جابجایی بودند به دستگاههای خانگی است که امکان تولید انبوه و استفاده کاربران متعدد را فراهم ­ساخت. تا آنجایی که اطلاع دارم، خوشبختانه برخی از این دستگاهها به تولید انبوه رسیده­اند و جوانان علاقمند زیادی جذب این رشته­ها شدند.

از دیگر تجارب خوب و ماندگار همکاری با ایشان افتخار حضور در گروه باستان شناسی و هنر شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سپس پذیرش مسئولیت گروه هنر در شورای مذکور از سوی ایشان است. به یاد دارم در مدت حضور قریب به هشت ساله­شان در گروه مذکور و جمع کردن اهالی هنر از طیف­های مختلف، موجب پدید آمدن آثار ارزشمند و ماندگاری برای حوزه­های مختلف هنری شد.

در پایان باید گفت شریف زاده نماینده نسلی از هنرمندان این مرز و بوم است که دانش را با مسئولیت پذیری درآمیخت و با تعهدی که نسبت به سرزمین، مردم و میراث گرانسنگ خود داشت، لحظه­ای از تلاش و کوشش برای شناسایی، حفظ و احیاء آن باز نایستاد. هنرمندی که هنرش را با دانش، اخلاق، ادب و متانت درآمیخت و به جای غره شدن و تفاخر، تواضع پیشه کرد تا "شریف اهل هنرش" نامند. 

حقیر بر این باور است، اکنون که پژوهشکده هنرهای سنتی از وجود هنرمندی شریف، صاحب­سبک، فروتن و مسئولیت پذیر محروم گشت و توفیق اجباری رهایی از دشواریهای مدیریتی نصیب ایشان گشت، جامعه هنری بویژه هنرهای سنتی از این هنرمند برجسته انتظار دارد در فراغتی که برایشان حاصل شد، ضمن اهتمام به خلق آثاری فاخر، به انتقال تجارب ارزشمند هنری و مدیریتی خود به جوانان علاقمند این حوزه بپردازند.

 

 

چهره ماندگار

محمدحسن طالبیان / معاون اسبق میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی و مشاور وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی

مدیری توانا با تجربه و دانش عمیق از فرهنگ ایرانی و چهره‌ای ماندگار در میراث فرهنگی با سابقه‌ای درخشان از خدمت به فرهنگ ایران است که زحمات و خدمات ایشان به این مرزو بوم او را چنین جاودان نموده است.

تألیفات بسیار و خدمات بی‌نظیر علمی ایشان همچنین اثرگذاری حضور او در جلسات کارشناسی و نشست‌های علمی بر کسی پوشیده نیست اما تربیت کارشناسان و هنرجویان متعدد و فراهم آوردن فضای مناسب برای توسعه هنرهای سنتی بویژه هنرهای فراموش شده و حمایت از هنر اصیل ایرانی و اساتید هنر، او را به چهره‌ای منحصر تبدیل نموده است.

بنده افتخار این را دارم که از لحظه ورودم به  میراث فرهنگی فارس و قبل از شروع مسئولیتم به عنوان مدیر کل میراث فارس چند روزی را در خدمت ایشان در فارس بودیم و از همان زمان احساس نزدیکی و برادری با ایشان پیدا نمودم. مصاحبت اولیه حکایت از دانش و بینش عمیق ایشان از میراث فرهنگی داشت. این دوستی از ۱۳۷۳ تا به امروز ادامه یافته است. در هر رویداد و موضوعات تخصصی و تصمیم گیری در مسایل فرهنگی میراث حضورش موثر و راهگشا بوده است. بویژه در تدوین و موفقیت پرونده‌های ناملموس جهانی ایران و معرفی و پاسداری از آنها، نامش با ثبت آثار مهم عجین شده است. فراموش نمی‌کنم که در شرایطی که پرونده خوشنویسی توسط ترکیه به صورت ملی و همچنین کشورهای عربی به صورت مشترک به یونسکو رفته بود و فرصت بسیار اندکی برای ما برای تهیه چنین کار خطیری وجود داشت، به محض مطرح کردن موضوع از سوی معاونت، خود و همکارانش مسئولیت تدوین و آماده‌سازی را به عهده گرفتند و با آرامش ذاتی همیشگی که نشأت گرفته از دانش و اخلاق فرهنگی ایشان داشت، باعث گردید که با اعتماد بنفس بالا در اسرع وقت پرونده بی‌نظیری از تجربه‌ی اساتید خوشنویسی را آماده و به‌موقع به کمیته میراث جهانی ناملموس یونسکو ارسال نماید که به اتفاق آرا اعضای کمیته بین‌دولتی کنوانسیون ۲۰۰۳ به ثبت جهانی برسد. قبل از آن هم، در پرونده نگارگری که کشورهای منطقه مشترکاً آماده کرده بودند و در زمانی نزدیک به ضرب‌الاجل ارسال پرونده از آن خبردار شدیم، تهیه‌ی پرونده در مدت زمانی کوتاه به همت ایشان و همکاران‌شان میسر شد و آن پرونده نیز به ثبت جهانی رسید.

دکتر شریف زاده مدیری مدبر، اندیشمند،  حاذق، خلاق با  اداب و اخلاق حسنه است به‌گونه‌ای که در طول مدیریتشان بر هنرهای سنتی، جزیی جداناپذیر از این مجموعه گشته است. این خصوصیات از او چهره‌ای منحصر بفرد ساخته به گونه‌ای که همکارانی که از نزدیک با او کار کردند، بسیار دوستدار اویند. خداوند عمر با عزت همراه با صحت و با توفیق خدمات فرهنگی بیشتر به فرهنگ و هنر و اهالی فرهنگ و هنر ایران، به ایشان عنایت نماید. 

 

دوست فاضل

مصطفی پورعلی / مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیاء میراث معنوی و طبیعی

نهادهای آموزشی، فرهنگی و پژوهشی به اعتبار اساتید و اعضای هیات علمی فاضلشان صاحب لحیه و وقار می شوند؛ لحیه یا محاسنی كه سیمای ظاهری و باطنی آن نهاد را گواهی می دهد. محاسنی كه بی شك غنی ترین ثروت برای حال و آینده چنین نهادهایی است؛ و بدون آن؛ آن نهاد «چو خاشاكی میان باد باشد»

بحمدالله پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری برخوردار از چنین محاسنی است و بیشك از والاترین  ایشان جناب دكتر سیدعبدالمجید شریف‌زاده است.

نكومردی كه توفیق و افتخار همكاری با ایشان برای بنده به طور ویژه به تهیه پرونده های ثبت جهانی میراث ناملموس طی چهارسال گذشته بر می گردد؛ از نگارگری تا تذهیب، ترکمن دوزی و خوشنویسی و دیگر مصادیقی كه كارشان آغاز و برخی دیگر به انجام رسیده است. دكتر شریف زاده علاوه بر نقش ماندگارش در هدایت پژوهشكده هنرهای سنتی و دیگر عرصه های فرهنگی؛ در تدوین پرونده های ثبت جهانی ناملموس مذكور، بنحوی عالمانه و از دریچه حكمت اقدام نموده است.

در پرونده ثبت جهانی خوشنویسی، از همین منظر، بدرستی بر اهمیت بعد معنوی خوشنویسی در كنار بعد فنی خوشنویسی تاكید نمود؛ صدای گرمش در زمان اعلان ثبت جهانی «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی» در  یونسكو طنین انداز شد كه بر این امر تأكید داشت، «خوشنویسی در ایران هنری مقدس بوده است، هنری كه خوشنویسان در آن كتابت قرآن كریم را به انجام می رساندند».

شریف‌زاده همان طور كه از نامش بر می آید در عرصه فرهنگ تلاش كرده است شریف زیست نمود و شرافتمندانه در این حوزه‌ی مدیریت کرد.

بر همه فرض است حال كه ضوابط اداری این بزرگوار را به مرحله بازنشستگی ادارى می رساند؛ شرایطی فراهم شود كه از حضور عالمانه‌ی وی از طریق شوراها و كمیته‌های مشورتی و آموزشی بهره مند شویم.

برای ایشان كه "دل را به دانش مقدس منور نموده است" آرزوی سلامتى و طول عمر دارم.

 

 

عالیجناب

میترا اعتضادی / کارشناس رسمی دادگستری

سخن گفتن از مدیریتی شایسته به کلیشه میانجامد، پرداختن به شخصیتی خویشکار  و منشمند نوشته‌ای متداول می‌شود و یادآوری خردورزی برآمده از ژرف نگری هم  ابتدای کوشش‌های فردی است برای متعالی شدن... پس چگونه می‌توان به توصیف  فرهیختۀ وارسته‌ای همانند سید عبدالمجید شریف زاده پرداخت ....  

با چه آغاز کنم از نگاه عاشقانه‌اش به هنر و فنآوری ژرف این سرزمین که در تأللو مینای  نقاشی می‌درخشد؟ از سخت کوشی‌اش که در ریاضت سفال زرین فام قوام می‌گیرد یا  از جذبه و جدیت‌اش که هنرمندان سعادتمند مجموعه‌اش را گریزی از آن نیست؟

هر آن چه که در مورد عالیجناب بگویم اگر ظاهرش اغراق آمیز بنماید اما باز واقعی است چون نیازی به اغراق ندارد. آن زمان که هنرهای سنتی یعنی آبشخور اصلی تمام  اشیاء موزه‌ای از باستان تا کنون، یعنی تمام تزئینات بناهای فاخر و یکۀ ایران ِجان  یعنی تمام داشته‌های کنونی صنایع دستی، تمام نواهای خوش و غمگین و تمام معناهای  تنیده شده در آثار می‌رفتند تا برای همیشه بروند دلی که همیشه برای‌شان می‌تپید با حضورش دوباره بر آن‌ها دمید، هنگامی که تمامی همدلانش در هنرهای سنتی با  آن دستان خالق و ذهن‌های چاالک در انفعالی اجباری، پریشان احوال، سرگشتگی را  بجای آفرینش تجربه می‌کردند، دوباره آمد و قلب‌های منجمد شده را گرما بخشید. نمیخواهم از برکشیدن استادکاران نجیب وگمنام بگویم که چگونه یک ذهن یک سلام در جستجوی همیشگی‌شان است تا بباوراندشان که این سرزمین قدردان هم دارد، چون از  قضا این امر بازنشستگی ندارد.

اگر دمیدن و پژوهیدن و برکشیدن و آشکارگی را پایانی است بازنشسته شدن، کردن راخود آغازی است؛ می‌دانم که قصۀ هنرهای سنتی سرزمینم مدت‌هاست که بسر رسیده میبینم که استادان کنونی را شاگردان جوان همراهی نمی‌کنند میبینم که ایران ِجان را بی نیاز از هنرهای سنتی‌اش و تربیت نسل به نسل می‌خواهند، مظاهر این بی‌نیازی را در مهمترین مراکز سیاسی پایتخت، زمانی فهمیدم که بجای پرده‌های فاخر و  مجلل زربفت با آن فنآوری پیچیده که رشک هویت و اصالت و زیبائی و اثر انگشت این  مرز و بوم است با پارچه‌های آکریلیک تولید انبوه بی‌هویت از کشور همسایه که خود  وامدار تکنولوژی جای دیگری است آویختند! و اکنون که فقط چند سال بیشتر به بسته شدن کامل این کهن دستاورد که از فراز و فرود تاریخ و گذر سده‌ها نفس زنان و رنجور و ملتهب خود را به ما رسانده، نمانده است و برای این که درد نبودنش را یکباره فریاد نکشیم نخست کوچکش کردند، سپس کوچک‌ترش کردند و سپس‌تر باز هم کوچک‌تر تا نبودنش به چشم نیاید و در آخر اکسیژن را کشیدند...... 

برای هنرهای سنتی امید دارم این چندصباح اندک حضورش را با یکی از یاران و  همدلان سپری کند از قضا این کوچک کردن‌های فیزیکی و اداری مجموعه یک خوبی هم دارد؛ این که باجناق و پسرخاله و نوۀ نورچشمی را به آن نظری نیست اگر هم بیاید با  لب ورچیده و قول هلدینگی در کیش می‌آید که طولانی نمی‌ماند شاید ..... 

عالیجناب صدای گام‌هایتان با آن عصای خوشوقتِ همراه با صدای دفتین و ضرب آهنگ  قلمزنی و دم مقارِ ساز و خزش قلم نی روی کاغذ آهار یک سمفنوی ماندگار و به یادمادنی است که در گوشه کنار این سرای پر هنر همیشه مترنم بخاطر خواهد ماند. 

برای شما با این کارنامۀ پر از مهر وخرد، ورودی بس درخشان به افقی باز و بدون سقف  می‌بینم که حتماً شایستۀ سرو سرفراز هنرهای سنتی خواهد بود، به قلب تپندۀ ایران  خوش آمدید.

 

قدر زر، زرگر شناسد

مهران هوشیار / هیئت علمی دانشگاه سوره

در دورانی به سر می­بریم که بحران هویت، بحران معنویت و بحران عشق، تخصص و شایسته­سالاری در بطن جامعه، رنگ از رخسار همگان ربوده و تلاش برای رشد و بالندگی به­سان پیکار با دیو هفت سری است که قرِش نهیبش، مدت­هاست آرامش را به رویای پیران و جوانان این دیار، بدل کرده است. در این رزمگاه، حضور پهلوانانی که چم و خم نبرد را از بزرگان و قهرمانان کهنِ این سرزمین، آموختند و ترسی از مواجهه با اژدهای زمانه ندارند، نویدی است برای تداوم زندگی و پیکار با پلیدی و نامردی. هنوز هم اگر خوب بنگریم و نشان مروّت و جوانمردی را بشناسیم، هستند بزرگ­مردانی که این رسم را می­دانند، به ثمر آن ایمان دارند و به آموزش شیوه­های حفظ، انتقال و احیاء آن برای نسل آینده مشغولند. باید چشم دل بگشایی، شاید در عمق رفتار و منش آن­ها، بارقه­های خوش­اندیشی، نیک­مردی و سلامت نفس را بنگری و لذت هنر و هنرمندی را به جان نیوش کنی. 

همراهی و همکاری با "سیدعبدالمجید شریف­زاده" طی سال­ها به من ثابت کرد که هنوز هم می­توان نشانی از چنین خوبانی را در این زمانه و همین نزدیکی­ها، پیدا کرده و از آن­ها رسم شریف زیستن را آموخت. آرامش، تواضع، همدلی، مردم­داری، خیرخواهی و قلبی مملوِ از عشق به ایران و هنرهای سنتی در کنار تعهد، ایمان و پرهیزگاری، چنان دانش و توانی به "شریف­زاده" داد تا بتواند عمر خود را وقفِ مردمان امروز و دیروز این سرزمین کند. ثمرۀ تلاش­های مجدّانه این بزرگ­مردِ هنر و فرهنگِ ایران­زمین، اگرچه در تنگناها و پیچ و تاب مناسبات و جریانات سیاسی، بارها به سامانِ شایستۀ خود نرسید(و خودش را راضی نکرد)، امّا نیت و همّت او جریان­ساز بود و مسیر حرکت او به سمت سازندگی و تجلیِ مجدد شکوه هنرهای سنتی در عرصه­های تولید، پژوهش و حمایت و پاسداشت از پیشکسوتان، برای جوانان و مدیران بعد از خود الگوساز شد.

کمتر مدیری را می­شناسم که این­چنین نامی نیک از خود برجای گذاشته و یادگارش را نزد همکاران و همرزمانش، به نهادی برای بنیانِ یک نظام هدفمند و ساختارمند بدل کرده باشد. دکتر سیدعبدالمجید شریف­زاده، عبد است، مجید است و تا همیشه؛ شریف است.

 

به یاد یک دوست

اردشیر مجرد تاکستانی / نگارگر

بزرگی که خود را به خُردی شُمرد              بدنیا و عقبی بزرگی نبرد

سید عبدالمجید شریف زاده در میراث فرهنگی، بعنوان رئیس، بلکه، پدر و برادری مهربان و خوش نیت موجب دلگرمی و فعال بودن کارمندان و هنرمندان و فعال‌تر شدن آنان در جهت خلاقیت هنری و صنعتی گردیده بود، بدن شک وجود مدیری، مدبر و دلسوز و مهربان توانسته بود فعالیت‌های فرهنگی و هنری را سامان داده و باعث دلگرمی هنرمندان و صنعتگران گردیده بود، و قلب میراث را با درایت فعال و پر بهره نموده بود، نامبرده با فعالیت‌های هنری و نمایشگاه‌های هنری و فرهنگی و حمایت از هنرمندان، خصوصا هنرمندان پیشکسوت در سراسر کشور باعث دلگرمی و فعال شدن آنها در فعالیت‌های فرهنگی و هنری و صنعتی گردیده بود لذا نبودن نامبرده باعث دلسردی و به همراه آن پایین آمدن و کم شدن فعالیت‌های فرهنگی و هنری و همچنین از بین رفتن بسیاری از صنایع که بقش مهمی در اقتصاد سراسر کشور خواهد داشت.

تو آنگه شوی پیش مردم عزیز                            که مر خویشتن را نگیری به چیز

 

بنام نامی دوست

علیرضا قادری / طراح گرافیک و مدیر سایت اطلاع رسانی فرش ایران

سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست.          که هر چه بر سرِ ما می‌رود ارادتِ اوست

نزدیک بیست سال از افتخار آشنایی‌ام با دوست مهربان و ارجمند، سیدعبدالمجید شریف‌زاده می‌گذرد. بهانه‌ی این آشنایی کنکاش پیرامون موضوع دستبافته‌ها و ارتباط منطقی آن با صنایع دستی و بالطبع، ماموریت و اهداف میراث فرهنگی بود. به‌دنبال این بودم تا ببینم سازمان میراث فرهنگی در این حوزه چه اهداف و برنامه‌هایی دارد و چه اقداماتی انجام داده و می‌دهد. استقبال گرم و پذیرش صمیمانه‌ی مدیر با اخلاق و متین پژوهشکده هنرهای سنتی در وانفسای کبر و غرور و بی حوصلگی مدیران دولتی، هم جای تعجب داشت هم جای خرسندی. جاذبه‌ این همنشینیِ دوستانه و مفید، بیست سال ارادت روزافزون مرا در پی‌داشته است.

هنوز بعد از گذشت سال‌ها، نه تنها کمترین تغییری در صفت خوب گوش دادن، خوب تحلیل کردن، خدمت وظیفه‌شناسانه و همت و پشتکار او نمی بینم، بلکه پختگی و قوام بیشتری را نیز در صفات زیبایش شاهدم. همه اینها در کنار پرهیز او از مبالغه و بزرگنمایی در اقدامات و شعار، حواله به آینده و فرافکنی، صفات دوستداشتنی و قابل ستایش اوست. صفاتی که شوربختانه امروز در میان مدیران کمتر شاهد آنیم.

سخت کوشی، پیگیری مسئولانه و نتیجه‌محور، روحیه کار جمعی و احترام به نظرات صاحبان رای، از شریف‌زاده شخصیتی شیرین و دوستداشتنی و بی حاشیه ساخته که کار با او را دوچندان اثربخش می‌کند.

در این روزگار گوشه‌نشینی ناخواسته کاربلدها و جولان مدیرنماهای کم‌همت، نابلد، بی‌اطلاع و خودشیفته، حضور امثال شریف‌زاده نه تنها اثرگذار بلکه مایه صبوری و امید بود. در جایی که مدیران کهنسال چسبیده به میز و صندلی هنوز مترصد به چنگ آوردن پست‌های تازه و اسباب کشی از پشت میزی به میز دیگر هستند، شنیدن این خبر که شریف‌زاده‌ی جوان و با تجربه ما بازنشسته شده است شگفت‌آور و سوال‌برانگیز است. امیدوارم ضربه و لطمه‌ی این بازنشسته کردن عجولانه با جانشین‌کردن‌های متعارف افراد بی‌خرد و بی‌مسئولیت، سخت‌تر و پر آسیب‌تر نگردد.

 

 

پدر هنرهای سنتی

سُرور خُراشادی / دکتری باستان شناسی (گرایش دوران تاریخی) و استادیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت‌ مدرس

که نام خوش‌آوازه‌اش جاودانه و راهش سبز و پُررَهرو باد

مدیریت مقتدرانه، عالمانه و مشفقانه در ساحت هنر، شئونات برجسته‌ای می‌طلبد که تنها بهره‌مندی از اخلاق و دانش و هنر متعالیِ آمیخته با حس مسئولیت‌ آن را محقق می‌سازد.

دکتر سیدعبدالمجید شریف‌زاده‌ مردی‌ست از جنس اصالت، شرافت و نجابت؛ آراسته به خصایلی‌ که در عین سادگی، ثقیل‌اند؛ متین و متواضع در برابر هنر و هنرمند؛ مقتدر و مدیر و مدبّر در ایفای مسئولیت‌ها؛ صبور و باوقار در برابر ناملایمات و شریف و آزاده در همۀ اوقات.

دکتر سیدعبدالمجید شریف‌زاده‌ نوای پرطنین هنرمندانی‌ست رو به فراموشی و احیاگر میراثی‌ست رو به نابودی؛ چه بر مسند باشد و چه در عزلت و اینست آنچه وی را در منزلگه هنرهای سنتی و نزد اهالی‌اش پایا و مانا کرده است. هرچند از گزند بی‌مِهری این ایام مصون نمانده و به توفیق بازنشستگی نائل آمده، ولی ثبت است بر جریدۀ هنرهای سنتی دوام او.

 

 

سرمایۀ شریف

شروین معظمی گودرزی / عضو گروه میراث ناملموس

نوشتن در مورد دکتر سید عبدالمجید شریف‌زاده هم سهل و هم سخت. متأسفانه زمانی که من در پژوهشکدۀ هنرهای سنتی کار می‌کردم، ایشان در مسند ریاست آن پژوهشکده قرار نداشت، بنابراین شخصاً درک دقیقی از نحوۀ مدیریت او ندارم. اولین ملاقات جدی من با او شرکت در

اگر این مطلب را می‌پسندید از طریق لینک‌های زیر در شبکه‌های اجتماعی به سایر علاقه مندان همرسانی کنید!

دیدگاه ها

  • هنوز دیدگاهی ثبت نشده است!

نظرات شما:

  • نظرات حاوی هرگونه توهین و یا نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات به غیر از زبان فارسی و یا غیر‌مرتبط با مطلب، منتشر نمی‌شود.