وقتی هنر قدیمی ایران خانه ای درخور ندارد غربت موزه فرش در مهد قالی های رنگین
سایت اطلاع رسانی فرش ایران - کارپتور
نزدیک به چهل سال پیش موزهای برای نگهداری از گنجینه با ارزش فرش در تهران بنا شد که امروز کمتر کسی از آن یاد میکند، موزهای با غنیترین آثار و با معماری منحصر به فرد عبدالعزیز فرمانفرمائیان. موزه فرش ایران که روزگاری اولین موزه فرش در جهان شناخته میشد، امروز به مدد سالها بیتوجهی از یک موزه ملی به یک موزه استانی تقلیل یافته و کمکم از اهمیتش در جهان کاسته شده است، باکو اما از این غفلت استفاده کرده و موزه فرش خود را به جهانیان به عنوان اولین موزه فرش دنیا معرفی میکند.
جهان، فرش را به نام ایران میشناسد اما یک جستوجو ساده به زبان لاتین نشان میدهد که فضای مجازی شناخت دیگری درباره موزه فرش در جهان دارد. موزه فرش انگلستان، استانبول و باکو از جمله موزههایی هستند که نامشان در اولین جستوجو به چشم میخورند. گرچه نام موزه فرش ایران نیز در لابهلای آنها دیده میشود اما موزه فرش باکو از جمله موزههایی است که صفحه اول موتور جستوجوگر گوگل را به خود اختصاص داده و تصاویر متعددی از نمای بیرونی منحصر به فرد موزهاش که شباهتی به تخت فرشی عظیم دارد، سراسر فضای مجازی را قرق کرده است. اما سهم موزه فرش ایران از این جستوجوی لاتین چیست؟ تنها سایت ویکیپدیا و سایت اصلی موزه فرش تهران و چند تصویر قدیمی از نمای بیرونی و داخلی این موزه سهم ایران از این جستوجوی جهانی است. البته اوضاع در جستوجوی فارسی موزه فرش در گوگل کاملا متفاوت است و موزه فرش عرصه جستوجوی فارسی را در دست دارد اما چه سودی دارد وقتی زبان انگلیسی زبان اول جهان است.
چرا موزه باکو جهانی شد؟
شاید این راز در پول کلانی نهفته باشد که متولیان فرهنگ و موزهداری در آذربایجان آن را صرف ساخت بنا، ارائه و نمایش آثار و تبلیغات بینالمللی موزه فرش باکو کردهاند. موزهای که رسانههای جهان آن را تجلیگاه فرهنگ و تاریخ آذربایجان میدانند و از آن به عنوان اولین موزه تخصصی و بزرگترین کلکسیون فرش در دنیا از نظر ارزش و اهمیت فرش های موجود در خزانهاش یاد میکنند. اما شاید سرمایهگذاری روی فرش در آذربایجان از همان روزهایی کلید خورده است که هنر فرشبافی این کشور به عنوان یک میراث هنری توسط یونسکو به ثبت رسیده، یعنی 8 سال پیش. در آن سالها موزهای به اسم موزه فرش در باکو وجود نداشته و موزهای که امروز تصاویر و نامش فضای مجازی را پر کرده از سال 2014 یعنی نزدیک به 4 سال پیش ساخته شده است.
هانیه نیکخواه، عضو هیات علمی دانشگاه هنر که یکی از کسانی است که از موزه باکو دیدن کرده به «ابتکار» میگوید: «درست است که موزه فرش باکو امروز ساختمان جدیدی را دارد که همه نظرها را به خود جلب کرده اما موزه فرش باکو در ابتدا ساختمانی قدیمی بوده که الان مسجد جامع ایچری شهر استبود در آن قرار دارد. این ساختمان که از چند فرش که قدمتشان از 100 سال تجاوز نمیکرد، نگهداری میکرد. حتی این موزه را به عنوان موزه فرش نیز نمیشناختند.»
راست هم میگوید براساس آنچه در منابع اینترنتی درباره این موزه آمده است، موزه فرش آذربایجان به موجب دستور شماره ۱۳۰ شورای وزیران جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی مورخ ۱۳ مارس سال ۱۹۶۷ تاسیس شده است. این موزه بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۳ موزه دولتی قالی و هنر کاربردی مردمی آذربایجان، در بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۴ موزه دولتی قالی و هنر کاربردی مردمی آذربایجان به نام «لطیف کریموف» بوده و از سال 2014 با تاسیس ساختمان جدید به موزه فرش باکو تغییر نام داده است. موزهای که حالا با ساختمان جدید اما وامدار از هویت 50 ساله موزه لطیف کریموف به کار خود ادامه میدهد و نزدیک به ۵ هزار فرش را در خود به نمایش گذاشته است. اما چه چیزی سبب شده تا نظر جهان به این موزه جلب شود؟
نیکخواه میگوید: «در موزه باکو آخرین امکانات نمایش، نور پردازی، گرما و سرما و رطوبت و مولتی مدیایی بازدید کننده را به خود جذب میکند. فرشها در انحنا و فرمهای خاص در سالنهای موزه به نمایش گذاشته شدهاند و نورپردازی خاص بر جاذبه این فرشها افزوده است، دقیقا آنچه فضای خشک موزه فرش ایران از آن بیبهره است. شناسنامه آثار یکی از چیزهایی است که آسان و پیش پا افتاده به نظر میآید اما یکی از مهمترین بخشهای موزه فرش باکو است. و سر آخر تبلیغاتی که کار آن را در فضای مجازی آغاز کردند، توانستهاند موزه باکو را به عنوان اولین موزه فرش دنیا به جهان بشناسانند.» اما آیا موزه فرش باکو واقعا غنیترین و اولین موزه فرش دنیا است؟
در این شکی نیست که موزه فرش ایران اولین، قدیمیترین و غنیترین موزه فرش جهان است
ایران یا باکو، کدام غنیترین و قدیمیترین موزه فرش جهاناند؟
محمدرضا کارگر، مدیر کل امور موزه های کشور در این باره به «ابتکار» میگوید: «در این شکی نیست که موزه فرش ایران اولین، قدیمیترین و غنیترین موزه فرش جهان است. موزه فرش ایران سال 56 افتتاح شده و غریب به 40 سال از زمان فعالیتش میگذرد و جهان آن را میشناسد. ولی به هر حال برای برخی از کشورها مانند امارات و آذربایجان به دلیل منابع مالی امکاناتی فراهم شده تا خود را تبدیل به مناطق یا اهداف گردشگری کنند. آذربایجان در برنامه دارد تا سهمی را از گردشگری منطقه داشته باشد و برای این اتفاق باید جاذبههای خاص گردشگری را تحت عنوان اولین و بزرگترین موزهها پدید آورد. فرش در آذربایجان ایران و کشور آذربایجان که از ایران جدا شده موضوع قابل توجهی است و آنها نیز از این فرصت با صرف پولهای کلان برای ساخت جاذبههای گردشگری و جذب توریسم استفاده میکنند.» اما چرا ایران با داشتن موزه فرش غنی نتواند از سهم بالاتری برای جذب توریست و درآمد گردشگری استفاده کند؟ چه شد که حتی مردم تهران از موزه فرش ایران بیخبرند؟ چرا موزه فرش حال و روز خوبی در سالهای اخیر نداشته است؟
ناگفتههای رئیس سابق موزه فرش پس از استعفا
ماه بهمن که سر برسد چهل سالگی موزه فرش هم فرا میرسد. موزهای که تا کنون چندین سرپرست و چندین تحول ساختاری و تشکیلاتی را پشت سرگذاشته و امروز بعد از استعفای رئیس موزه به دست سرپرست و تحت نظارت استان تهران اداره میشود. سیدعبدالمجید شریفزاده رئیس پیشین موزه فرش از بهترین کسانی است که از چالشها و دلایل افت موزه ملی فرش ایران باخبر است. او که از دی ماه سال 94 تا دی ماه سال 95 رئیس موزه فرش بوده، به «ابتکار» میگوید: «موزه فرش یکی از مهمترین موزههای ایران بود که مستقیما زیر نظر اداره کل موزههای کشور اداره میشد، اعتبار و ذیحساب مستقل و بخش پژوهشی و مرمت مستقل داشت. همه اینها سر جای خود بود تا اینکه در دولت محمد احمدینژاد موزه فرش را از موزه ملی به موزه استانی تبدیل کردند و این موزه در اختیار استان تهران قرار گرفت. اداره کل میراث استان تهران نیز توان مالی اداره این موزه را نداشته و ندارد بنابراین بخشی از مشکلات امروزش به کمبود بودجه باز میگردد و بخش دیگری از مشکلاتش به نداشتن تخصص مدیران. این موزه کوچک و کوچکتر شد و بسیاری چیزها را از دست داد. امکان جذب نیرو نداشت، هر کسی بازنشسته شد جایگزینی به جای آن نیامد و آرام آرام بخشها پژوهشی، مرمت و حوزه نمایشگاهی موزه تعطیل شد.»
او میگوید: «در میراث فرهنگی مصوبه اداره هیات امنایی چند موزه از هیات دولت گرفته شد که به صورت هیات امنایی اداره شود. کاخ گلستان، موزه ملی ایران، سعدآباد، نیاوران، موزه فرش از جمله این 5 موزه بودند، موزههای بزرگی که امکان درآمدزایی برای آنها وجود داشت. از میان این موزهها موزه فرش تنها موزهای بود که اقدامات مربوط به هیات امنایی شدن را دنبال کرد. بهمن نامور مطلق معاون صنایع دستی، محمد حقانی عضو شورای شهر تهران، عظیم بابایی شهردار منطقه ۶ تهران، حمید کارگر سرپرست مرکز ملی فرش، رجبعلی خسروآبادی مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران، بیژن اربابی، محسن محسنی، ژیلا رسام عرب زاده و امیرحسین چیت سازیان به عنوان اعضای هیات امنای موزه فرش ایران منصوب شدهاند و مجوز اداره موزه به صورت هیات امنایی از هیات دولت دریافت شد اما مشکل اصلی این بود هیات امنا اجازه دخل و خرج را نداشتند. یعنی آن زمانی که من رئیس موزه بودم ما هیات امنا را تشکیل دادیم و جلساتی را برگزار کردیم، افراد آمدند و تصمیمگیریهایی انجام شد ولی وقتی به اجرا رسیدیم و از درآمدزایی صحبت کردیم به ما گفتند که شما نمیتوانید این کار را بکنید هر چقدر پول درآوردید باید به حساب دولت واریز کنید.
وقتی درآمد موزه به حساب دولت واریز میشود پول به این راحتی به موزه باز نمیگردد. تازه اگر پول به موزه بازگردد اشکال دیگری که وجود دارد این است که هیات امنا اختیار خرج پول را در موزه ندارد و هر اقدامی در راستای موزه اعم از مرمت و بازسازی و ... باید به سازمان میراث و اداره کل میراث استان تهران ارجاع داده شود و اگر پول داشته باشند با آن موافقت میشود یا در صورت نبود شرایط با آن مخالفت میکند.» شریفزاده یکی دیگر از اشکال اساسی موزه فرش را تبدیل شدن آن به یک موزه استانی میداند و میگوید: «موزه فرش تنها موزه تخصصی کشور است که قبلا مدیریت آن در اختیار میراث فرهنگی بود ولی زمان دولت محمود احمدینژاد این موزه در اختیار استان تهران قرار گرفت و این شرایط را برای موزه محدودتر و تنگتر کرده و اشل اداری این موزه کوچکتر و کوچکتر شد و موزه ملی فرش به یک موزه استانی تبدیل شد.
نه اینکه موزه استانی ایراد باشد بلکه تنها حُسن موزههای ملی این است که زیر نظر میراث فرهنگی هستند و بودجه مستقیما به خودشان تعلق میگیرد. این در حالی است که موزه فرش نیز پیش از این چنین وضعیتی داشت. اما امروز هر اعتباری که موزه فرش تعلق گیرد باید میراث استان تهران آن را تایید کند.»
وقتی موزه فرش را با توری مرغی خنک میکردند!
رئیس سابق موزه فرش درباره چالشهای دیگر موزه میگوید: «رئیس در موزه فرش اختیاری ندارد و همین دلیلی بود که من نیز موزه را رها کردم. نه اعتباری داشتم، نه اختیاری، بعد هم مسئولیت را از من میخواستند. برق موزه قطع شد و نیمههای شب آتش گرفت. یک ماه و نیم برای درست کردن آن تلاش کردیم. سال گذشته موزه فرش ایران یک ماه هواکش و خنک کننده نداشت و کسی صدایش در نیامد. توریستها به موزه میآمدند و از گرما شکایت میکردند. طراحی ساختمان موزه فرش هم به صورتی است که با هواکش باید سرما و گرما را تنظیم کرد. این اعتراضات به گوش رسانهها رسید و در گفتوگویی با مسئولان میراث تهران این موضوع مطرح شد که برای حل مشکل تهویه دریچههای بالای موزه را باز کنند و برای جلوگیری از ورود حیوانات و پرندهها پیشنهاد داده شد تا به دریچهها توری مرغی بزنند. همین دستمایه رسانهها شد و خبری با عنوان «موزه فرش را با توری مرغی خنک میکنند!» در رسانهها منتشر شد.»
موزه فرش چطور میتواند قلب گردشگری شود؟
موزه فرش علیرغم اینکه مردم ایران کمتر از وجود آن باخبر هستند اما پر بازدیدترین موزه بعد از موزه ایران باستان و کاخ گلستان است. بازدید خوب را نیز مدیون گردشگرانی است که وقتی به ایران میآیند دلشان نمیآید بدون بازدید از موزه از ایران بروند. با این حال موزه فرش نتوانسته به خوبی خود را برای ایرانیانی که از کودکی روی باغ دستباف ایرانی بزرگ شدهاند، معرفی کند. اما برای معرفیاش به گوش جهان چه باید کرد؟
شریفزاده معتقد است: «ما مدعی هستیم که اولین موزه فرش دنیا متعلق به ایران است. چرا که تا قبل از ساخت موزه فرش هیچ کشوری موزه فرش نداشته است. گرچه موزههای دیگری با قدمت بیشتر در دنیا وجود دارند که از فرشهای باارزشی نگهداری میکنند اما با این حال هیچ کدام از موزههای دنیا به صورت تخصصی هم به جهت معماری و هم به لحاظ آثار غنی فرش به پای موزه فرش ایران نمیرسد. ضمن اینکه موزه فرش پتانسیل افزودن آثار فاخر بیشتری در خود دارد. سالها است که اثری به این مجموعه اضافه نشده است. فقط چند هنرمند مثل آقای ملول چند قطعه فرش از آثار خود را به موزه اهدا کردند. موزه فرش ایران اگر دوباره به سبک هیات امنایی خود بازگردد و استقلال و اختیار اقتصادی داشته باشد میتواند به صورت یک موزه کاملا متکی به خود اداره شود و هیچ احتیاجی به دولت نداشته باشد. موزههای ما از کمکهای کوچک مثل گرفتن اسپانسر عاجز هستند و دست و پایشان بسته است. بسیاری از تجار و افرادی که در حوزه فرش ایران کار میکنند، حاضر هستند تا به موزه فرش کمک کنند اما میگویند که باید هزینه کردِ کمکهای آنان مشخص و شفاف باشد. بنابراین اداره هیات امنایی موزه البته با داشتن اختیار خرج مالی میتواند به موزه کمک کند.» او ادامه میدهد: «موزه فرش پتانسیل آن را دارد که گسترش پیدا کند و فضای مختلفی را ایجاد کند. وقتی این پتانسیل در استانهای مختلف وجود دارد حیف است که از آن استفاده نکنند. من حتی معتقدم که موزه فرش تهران مادر موزههای فرش در استانهای ایران است و میتوانند چند موزه در استانهایی مانند گلستان، کردستان، فارس، اصفهان و ... به آن بپیوندد. این قابلیت هم به جهت تنوع فرش و هم به دلیل تعدد و گستردگی فرشی که در کشور داریم امکان پذیر است. میدانید که اگر بخواهید موزه فرشی در کرمان راهاندازی کنید چه آثار نفیسی میتوانید در این استان پیدا کنید؟ در اصفهان هم همین طور. اگر چنین اقدامی را کلید بزنید حتی افراد بسیاری هستند که آثار ارزشمندی را به موزههای استانی هدیه کنند.»
کیفی سازی بهتر از صدها آگهی تبلیغاتی
اما همه چنین تفکری ندارند. رجبعلی خسروآبادی، مدیرکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان تهران معتقد است که برای بالا بردن جایگاه موزه فرش باید کار کیفی در موزه انجام داد. او به «ابتکار» میگوید: «ادعای داشتن اولین و غنیترین موزه فرش یک چیز است و عمل کردن به آن یک چیز و باید آنها را از هم مجزا بدانیم.» او با اشاره به افتتاح فاز نخست پروژههای عمرانی احیای موزه فرش میگوید: «در نظر داریم تا در برخی از مناسبتها با برخی از موزههای خارجی در ارتباط باشیم. مثلا موزه فرش با همکاری موزه لوور در حال بافت دوباره فرشی دوگانه هستیم. قرار است تیمی به ایران بیاید و تیمی از ایران به لوور برود و از روی فرش دوباره ببافند. بنابراین این اقدامات را اصلی تر از آن میدانیم که برای موزه فرش ایران رپرتاژ آگهی داشته باشیم. فکر میکنم که موزه فرش به اندازه خود معرفی شده است و طبیعتا باید بیشتر معرفی شود اما باید معرفی موزه را به بعد از کیفی سازی خدمات موکول کنیم. هر گردشگری اگر موزه فرش را با کیفیت ببیند به اندازه چندین رپرتاژ آگهی در معرفی موزه نقش خواهد داشت. طبیعتا وظیفه تبلیغات بینالمللی در برنامههای موزه گنجانده شده ولی وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارت امور خارجه باید در این راستا به ما کمک کنند.»
دیدگاه ها